منبع و منشا ايمان به حيات اخروي - زندگی جاوید یا حیات اخروی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی جاوید یا حیات اخروی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باقي مي مانند و در روزي ديگر به حساب آنها رسيدگي مي شود . پس كوشش كنيم كه خود را و اعمال و نيات خود را نيكو سازيم و از انديشه ها و كارهاي بد پرهيز نماييم و به اين ترتيب همواره در راه نيكي و نيك خويي و نيك رفتاري گام برداريم . و اما سعادت ما در آن روز از آن جهت بسته به اين ايمان است كه - چنانكه بعدا خواهيم گفت - مايه حيات سعادت آميز يا شقاوت آلود انسان در آن جهان اعمال و رفتار او در اين جهان است . اين است كه قرآن كريم ، ايمان به آخرت يا روز آخر را براي سعادت بشر يك امر حتمي و لازم مي شمارد .

منبع و منشا ايمان به حيات اخروي

منبع و منشا ايمان به زندگي جاويد و حيات اخروي ، قبل از هر چيز ديگر ، وحي الهي است كه وسيله پيامبران به بشر ابلاغ شده است . بشر پس از آنكه خدا را شناخت و به صدق گفتار پيامبران ايمان آورد و دانست كه آنچه به عنوان وحي ابلاغ مي كنند واقعا از طرف خداست و تخلف ناپذير است ، به روز قيامت و حيات جاويد اخروي كه همه پيامبران ايمان به آن را مهمترين اصل پس از توحيد معرفي كرده اند ، ايمان پيدا مي كند ، از اين رو درجه ايمان هر فرد به حيات اخروي از طرفي بستگي دارد به درجه ايمان او به " اصل نبوت " و صدق گفتار پيامبران ، و از طرف ديگر بستگي دارد به اينكه سطح معارف انسان تا چه حد بالا باشد و تصورش از امر معاد و عالم آخرت چه اندازه صحيح و معقول و خردپسند باشد و تصورات جاهلانه و عاميانه در آن راه نيافته باشد . البته علاوه بر راه وحي الهي كه وسيله پيامبران به بشر ابلاغ شده است يك عده راه هاي ديگر - و لااقل قرائن و علائم ديگر - براي اعتقاد و ايمان به معاد وجود دارد كه نتيجه تلاشهاي فكري و عقلي و علمي خود بشر است و حداقل ، تاييدي براي صحت سخن پيامبران در امر معاد و عالم آخرت شمرده مي شود . آن راه ها عبارتند از :

1. راه شناخت خدا .

2. راه شناخت جهان .

3. راه شناخت روح و نفس انسان.

ما فعلا به اين راه ها كه بحث در آنها مستلزم پيش كشيدن يك سلسله بحثهاي علمي و فلسفي است كاري نداريم و تنها از طريق وحي و نبوت وارد مطلب مي شويم ، ولي نظر به اينكه در خود قرآن به اين راه ها تصريح يا اشاره شده است ، ما در بخشي كه بعدا تحت عنوان " استدلالهاي قرآن درباره جهان ديگر " ذكر خواهيم كرد به اين راه هاي سه گانه اشاره خواهيم كرد . مسائلي كه لازم است مورد بحث قرار گيرد تا آنكه مساله زندگي جاويد و حيات اخروي از نظر اسلام روشن شود امور ذيل است : ماهيت مرگ زندگي پس از مرگ عالم برزخ قيامت كبري رابطه و پيوستگي زندگي دنيا با زندگي پس از مرگ تجسم و جاويداني اعمال و آثار و مكتسبات انسان وجوه مشترك و وجوه متفاوت زندگي اين جهان و زندگي آن جهان استدلالهاي قرآن درباره جهان ديگر .

ماهيت مرگ

مرگ چيست ؟ آيا مرگ نيستي و نابودي و فنا و انهدام است يا تحول و تطور و انتقال از جايي به جايي و از جهاني به جهاني ؟ اين پرسشي است كه همواره براي بشر مطرح بوده و هست و هر كس مايل است پاسخ آن را مستقيما بيابد و يا به پاسخي كه داده شده ايمان و اعتقاد پيدا كند .

ما مسلمانان به حكم اينكه به قرآن كريم ايمان و اعتقاد داريم پاسخ اين پرسش را از قرآن كريم مي گيريم و به آنچه در اين زمينه گفته است ايمان و اعتقاد داريم . قرآن كريم پاسخ ويژه اي با تعبير خاصي درباره ماهيت مرگ دارد ، قرآن در اين مورد كلمه " توفي " را به كار برده و مرگ را توفي خوانده است . توفي و استيفاء هر دو از يك ماده اند ( وفاء ) . هرگاه كسي چيزي را به كمال و تمام و بدون كم و كسر دريافت كند و به اصطلاح آن را استيفاء نمايد ، در زبان عربي كلمه توفي را به كار مي برند . " توفيت المال " يعني تمام مال را بدون كم و كسر دريافت كردم . در چهارده آيه از آيات قرآن كريم اين تعبير در مورد مرگ آمده است . از همه آنها چنين استنباط مي شود كه مرگ از نظر قرآن تحويل گرفتن است ، يعني انسان در حين مرگ ، به تمام شخصيت و واقعيتش در تحويل ماموران الهي قرار مي گيرد و آنان انسان را دريافت مي كنند . از اين تعبير قرآن مطالب زير استنباط مي شود :

الف . مرگ نيستي و نابودي و فنا نيست ، انتقال از عالمي به عالم ديگر و از نشئه اي به نشئه ديگر است و حيات انسان به گونه اي ديگر ادامه مي يابد .

ب . آنچه شخصيت واقعي انسان را تشكيل مي دهد و " من " واقعي او محسوب مي شود ، بدن و جهازات بدني و هر چه از توابع بدن به شمار مي رود نيست ، زيرا بدن و جهازات بدني و توابع آنها به جايي تحويل نمي شوند و در همين جهان تدريجا منهدم مي گردند . آن چيزي كه شخصيت واقعي ما را تشكيل مي دهد و " من " واقعي ما محسوب مي شود ، همان است كه در قرآن از آن به " نفس " و احيانا به روح تعبير شده است . . .

ج . روح يا نفس انسان كه ملاك شخصيت واقعي انسان است و جاودانگي انسان به واسطه جاودانگي اوست از نظر مقام و مرتبه وجودي در افقي مافوق ماده و ماديات قرار گرفته است . روح يا نفس ، هر چند محصول تكامل جوهري طبيعت است ، اما طبيعت در اثر تكامل جوهري كه تبديل به روح يا نفس مي شود ، افق وجودي اش و مرتبه و مقام واقعي اش عوض مي شود و در سطح بالاتري قرار مي گيرد ، يعني از جنس عالمي ديگر مي شود كه عالم ماوراي طبيعت است . با مرگ ، روح يا نفس به نشئه اي كه از سنخ و نشئه روح است منتقل مي شود و به تعبير ديگر ، هنگام مرگ ، آن حقيقت مافوق مادي بازستانده و تحويل گرفته مي شود . قرآن كريم در برخي آيات ديگر كه درباره خلقت انسان بحث كرده و مربوط به معاد و حيات اخروي نيست ، اين مطلب را گوشزد كرده كه در انسان حقيقتي هست از جنس و سنخ ماوراي جنس آب و گل . درباره آدم اول مي گويد : و نفخت فيه من روحي ( 1 ) . از روح خود در او دميدم . مساله روح و نفس و بقاي روح پس از مرگ از امهات معارف اسلامي است . نيمي از معارف اصيل غير قابل انكار اسلامي بر اصالت روح و استقلال آن از بدن و بقاء بعدالموت آن استوار است ، همچنانكه انسانيت و ارزشهاي واقعي انساني بر اين حقيقت استوار است و بدون آن ، همه آنها موهوم محض است . تمام آياتي كه صريحا زندگي بلافاصله پس از مرگ را بيان مي كنند كه نمونه هايي از آنها در اينجا آورده و مي آوريم دليل است كه قرآن روح را واقعيتي مستقل از بدن و باقي بعد از فناي بدن مي داند . برخي مي پندارند كه از نظر قرآن ، روح و نفسي در كار نيست ، انسان با مردن پايان مي پذيرد ، يعني پس از مرگ شعور و

1. حجر / 29 ، و . . .

/ 20