و اجل يعقوب بن احمد ذكره
و دعا اليه محرضا اصحابه
ثم ابن الحسن الموفق بعده
كم نسخه مقروه حصلت به
يا رب قربه و اكرم نزله
و اطل بقاء سليله الحسن الفتى
فينا بر غم الكاشحين لاحسد
لعلو همته و طيب المولد
فعل الحنيفى البهيم المرشد
فيه سنته الرضيه مقتد
مسموعه لاولى النهى و السودد
و احشره فى رهط النبى محمد
فينا بر غم الكاشحين لاحسد
فينا بر غم الكاشحين لاحسد
احمد بن محمد و برى خوارزمى
او يكى از شارحان نهج البلاغه در قرن ششم هجرى مى باشد، و برى يكى از متكلمان عصر خود بوده و موضوعات نهج البلاغه را از نظر كلامى مورد بررسى و تحقيق قرار مى دهد، او مشكلات و معضلات اين كتاب را مقدس را بروش اهل كلام تفسير مى كند و آن ها را بيان مى نمايد
متاسفانه از اين عالم جليل القدر كه از او بعنوان امام و برى ياد مى كنند در تذكره ها نامى نيست و ماهر چه كوشش كرديم عنوانى از وى بدست نياورديم او معاصر ابوالحسن على بن زيد بيهقى شارح نهج البلاغه مى باشد و بيهقى در كتاب خود معارج نهج البلاغه گويد:
از كسانيكه نام او را شنيده و كتاب و نوشته او را ديده ولى خودش را تاكنون نديده ام امام احمد بن محمد وبرى خوارزمى ملقب به شيخ جليل مى باشد، او مشكلات نهج البلاغه را شرح كرده و من در اين كتاب از شرح او استفاده مى كنم، و سخنان او را نقل مى نمايم و او را
مى ستايم.
نگارنده گويد: شحر امام و برى خوارزمى در قرن ششم هجرى در ميان اهل علم و ادب مشهور بوده، علاوه بر على بن زيد بيهقى قطب الدين كيذرى و على بن ناصر سرخسى هم از آن استفاده كرده و در شرح خود بر نهج البلاغه سخنان او را نقل مى كنند.
على بن زيد ابوالحسن بيهقى
ابوالحسن بيهقى كه او را فريد خراسان و ابن فندق هم مى گفتند يكى از بزرگان و شخصيت هاى عصر خود بود، او از علوم و معارف اسلامى بهره وافى داشت و داراى تاليفات و آثار زيادى در عربى و فارسى مى باشد كه متاسفانه اكثر آنها از بين رفته است.
او شرح حال خود را در كتاب مشارب التجارب ذكر مى كند و ياقوت حموى در معجم الادباء آن را آورده است، بيهقى در سال 499 در سبزوار متولد شده و در آن جا به تحصيل علوم و فضائل پرداخته و سپس همراه پدرش به ششتمد كه يكى از دهات سبزوار مى باشد آمده و در آن جا اقامت كرده است.
او در طول زندگى خود در شهرهاى نيشابور، مرو، روى و سبزوار اقامت گزيد و به تحصيل و تكميل علوم و معارف مشغول شد، و از محضر استادان زيادى استفاده كر و كتاب هاى زيادى هم برشته نگارش درآورد كه در اين مختصر جاى تفصيل نيست.
يكى از آثار او كتاب معارج نهج البلاغه مى باشد كه در ميان علماء و اهل ادب مشهور مى باشد، على بن زيد از جوانى با نهج
البلاغه آشنا بوده و گويد من نهج البلاغه را نزد پدرم خواندم و اجازه نقل آن را از پدرم دريافت كردم و پدرم نيز آن را از شيخ جعفر طرشتى روايت مى كرد.
او سپس گويد: من متن نهج البلاه را در نزد امام زاهد حسن بن يعقوب كه خود و پدرش دو ماه تابان در آسمان ادب هستند و در تقوى و فضيلت مشهور مى باشند در سال 516 قرائت كردم، حسن نيز در نزد شيخ جعفر قرائت كرده بود و از وى اجازه روايت داشت.
از كتاب شرح نهج البلاغه وى فقط يك سنخه در كتاب خانه استان قدس رضوى مى باشد كه آن هم بسيار مغلوط و مصحف مى باشد، نگارنده اين سطور بسيار كوشش كرد تا نسخه دومى از آن بدست بياورد و به چاپ آن اقدام نمايد ولى متاسفانه نسخه دوم آن بدست نيامد.
چند نفر از فضلاء در گذشته روى نسخه استان قدس كار كرده اند ولى بعلت اغلاط كثيره از كار كردن روى آن خوددارى نمودند، و كار را در وسط رها كردند و خود هم از دنيا رفتند، اين كتاب را اخيرا آقاى محمد تقى دانش پژوه تصحيح كرده و توسط كتابخانه آيت الله مرعشى در قم چاپ شده است.
ولى كتاب چون با يك نسخه مغلوط مقابله شده خالى از اشتباه نيست و بايد كوشش كرد نسخه اى ديگر بدست آورد و بار ديگر چاپ نمود، نگارنده درباره اين كتاب و مقدمه اى كه بر آن نوشته شده گفته هائى دارد كه در جاى ديگرى به آن اشاره خواهد شد.
على بن زيد بيهقى بعد از سالها تلاش و كوشش و تاليف و تصنيف در سال 565 در بيهق درگذشت و در دهكده ششتمد كه مسكن پدران او بود دفن شد، و قبرش هم اكنون زيارتگاه اهالى مى باشد، و آرامگاه او اخيرا نوسازى شده و كتابخانه اى نيز در جوار مزار او تاسيس شده است.
محمد بن حسين قطب الدين كيذرى بيهقى
اين عالم جليل القدر هم از ناحيه بيهق بوده و ظاهرا در دهكده كيذر در جنوب سبزوار متولد شده است، او عالمى بزرگ و محققى عالى مقام بود، او رد انواع علوم و معارف متبحر و صاحب نظر مى باشد، تاليفات و آثار او در علوم گوناگون شاهد اين مدعا مى باشد.
قطب الدين كيذرى از علماى قرن ششم بوده ولى از زندگى او اطلاع درستى در دست نيست، در كتابهائى كه از وى نام برده اند از محل سكونت او سخنى نگفته اند و تصريح نكرده اند كه او در كجا متولد شده و در كجا علوم و معارف اسلامى را فرا گرفته و در كدام شهر از جان رفته است.
او در مشهد مقدس از عبدالله بن حمزه طوسى اجازه روايت گرفته، و شايد مدتى در مشهد امام رضا عليه السلام اقامت داشته است، عبدالله بن حمزه يكى از علماء بزرگ مشهد بوده و به علم و كمال و تحقيق در علوم و معارف اهل بيت عليهم السلام مشهور بوده است.
يكى از آثار قطب الدين كيذرى كتاب حدائق الحقائق مى باشد كه آن را در شرح نهج البلاغه نوشته است، بيهقى در اين شرح از شارحان قبل از خود هم استفاده كرده و اقوال آن ها را در شرح خود مى آورد، او از شرح راوندى و بيهقى و و برى در شرح خود نقل كرده است.
كيذرى مطالبى را نيز از خود آورده است و در واقع شرح او جامع ترين شروح نهج البلاغه تا آن زمان بوده و با نقل اقوال و آراء شارحان قبل از خود مجموعه اى بسيار مفيد گرد آورده است و خواننده از آن استفاده مى كند و با آراء و نظريات شارحان آشنا مى گردد.
نگارنده اين مقال شرح قطب الدين كيذرى را در هندوستان به چاپ رسانيده و آن را با سه نسخه مقابله كرده كه يكى از آن نسخه ها در قرن هفتم تجرير شده است، كيذرى در اين شرح به تناسب موضوع سخن گفته و مطالب زيادى را در موضوعات مختلف آورده است.
همان گونه كه تذكر داديم، معلوم نيست قطب الدين كيذرى در كجا متولد شده چون كيذر نام دو قريه در اطراف سبزوار مى باشد، نخست دهكده كيذر كه در جنوب سبزوار بوده و كيذر قريه ى ديگرى در سر ولايت در شرق سبزوار و غرب قوچان مى باشد و كيذرى در اوائل قرن هفتم درگذشت.
على بن ناصر سرخسى
او نيز از شارحان نهج البلاغه مى باشد، او هم در اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم زندگى مى كرده و معاصر فخر الدين رازى بوده است، از حالات و خصوصيات او اطلاع درستى در دست نيست، او شرح خود را بنام اعلام نهج البلاغه نوشته و در مقدمه كتاب خود گويد:
چون گروهى بى اطلاع از مبانى و اصول در هنگام خواندن نهج البلاغه حيران و سرگردان مى گردند و معانى بعضى از الفاظ و كلمات على عليه السلام را درك نمى كنند از اين جهت خود و ديگران را گمراه مى كنند، و تفاسير نابجائى از كلمات آن حضرت اظهار مى كنند كه موجب سرگردانى مردم مى شود.
او نهج البلاغه را به بيابان و كويرى تشبيه ميكند كه مسافران بدون راه نما دران گمراه مى كردند، و راه به جائى نمى برند و سرانجام هلاك مى شوند، براى همين جهت در كويرها و بيابان هاى وسيع علم هائى قرار مى دادند تا مسافران و عابران با ديدن آن علم ها راه را كم نكنند و به مقصود خود برسند.
على بن ناصر گويد: نهج البلاغه بيابان فراخى هست كه خوانندگان بى اطلاع از معارف و علوم على عليه السلام در آن گرفتار مى كردند و شبهاتى براى آنها فراهم مى كردند كه حلش براى آنها مشكل است و در نتيجه گرفتار اوهام و خيالات مى گردد و سرانجام گمراه مى كردند.
از اين رو مولف آن كلمات و الفاظ مشكل نهج البلاغه را شرح كرده و براى خوانندگان رشون نموده است و كتاب خود را هم ''''اعلام نهج البلاغه'''' نام گذارده است تا خوانندگان نهج را بطريق حق و صواب هدايت كند، و از گمراه شده آنها جلوگيرى نمايد.
از اين كتاب دو نسخه به نظر اين جانب رسيده است كه يك نسخه از آن در كتابخانه رضا در رامپور هندوستان و نسخه دوم در كتابخانه مشهور ملى بنگال در كلكته مى باشد ما از اين نسخه ها عكسى تهيه كرديم و نسخه ها را با هم مقابله نموديم.
گروهى از محققان پنداشته اند كه اين كتاب اولين شرح نهج البلاغه مى باشد و شارح آن على بن ناصر معاصر سيد رضى بوده است، اين سخن را نخست كنتورى در كشف الحجب آورده و ديگراتن بدون اينكه نسخه را مورد مطالعه قرار دهند سخن او را نقل كرده اند.
در نسخه عكسى كه اكنون در نزد نگارنده اين مقال هست در صفحه دوم از امام احمد وبرى خوارزمى نقل مى كند كه ابن وبرى بطوريكه قبلا در شماره چهارم ذكر نموديم از معاصرين ابوالحسن بيهقى بوده و در قرن ششم زندگى مى كرده است.
در چند جا نيز از شارحان ديگرى نقل مى كند و مى گويد: قال بعض الشارحين و ما بعد از تحقيق دريافتيم كه مقصود از بعض شارحان قطب الدين راوندى مى باشد كه عين عبارت راوندى را از شرح نهج البلاغه او نقل مى كند و در چند جا نيز از سيد رضى و سيد مرتضى به عنوان رحمه الله ياد كرده است.
اين مطلب نادرست كه على بن ناصر معاصر سيد رضى بوده از طرف كتابدار كتابخانه رضا نواب رامپور عنوان شده وى در كتاب ديده كه شارح مى گويد: قال السيد المصنف زيد علوه، لذا خيال كرده كه مقصود از سيد مصنف سيد رضى بوده است.
او در پشت كتاب در معرفى اين نسخه شارح را معاصر سيد رضى دانسته و مرحوم كنتورى هم به نوشته او اعتماد كرده و بدن اينكه نسخه را بررسى كند آن را معاصر سيد رضى دانسته و مولفان ديگر هم از كنتوى گرفته اند بدون اينكه نسخه را مشاهده كنند.
اعلام نهج البلاغه توسط نگارنده اين وجيزه تصحيح شده و آماده چاپ و نشر ميباشد.
ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشرى
جارالله زمخشرى خوارزمى يكى از علماى بزرگ و مفسرين عالى مقام است، او در علوم ادب و بلاغت نيز بسيار مشهور و معروف مى باشد، آثار او در تفسير و ادب نزد همگان معلوم است و آثار او از مصادر مهمه در معارف اسلامى بشمار مى روند.
او در خوارزم متولد شد و در آن جا دانش و علوم فرا گرفت، و مدتى هم در مكه معظمه اقامت گزيد و از اين جهت او را جار الله گفتند، زمخشرى نسبت به اهل بيت عليهم السلام اظهار اخلاص و محبت مى كرد و در اين مورد اشعارى هم سروده است.
گفته اند: او را كتابى در شرح نهج البلاغه بوده كه متاسفانه نسخه اى از آن اكنون در دست نيست، در آثار او كه اينك در دست
مى باشد، سخنانى از على عليه السلام نقل شده كه با مندرجات نهج البلاغه مطابقت دارد و اين خود مى رساند كه زمخشرى به خطابه هاى آن حضرت توجهى داشته است.
جار الله محمود زمخشرى سرانجام در سال 538 در خوارزم درگذشت و در گركانج عمرش سپرى شد، نگارنده اين سطور هنگام سفر به ماوراء النهر در شهر باستانى تا شكند شنيدم كه زمخشر هم اكنون در خوارزم وجود درد و قبر جار الله زمخشرى هم در آن جا مى باشد.
فخرالدين رازى
ابو عبدالله محمد بن عمربن حسين مشهور به فخر الدين رازى يكى از نوادر عصر خود بود. شرح زندگى و آثار علمى او زياد است كه در اين مقال جاى بحث آن نيست، فخر الدين در شهر رى متولد شد و در آن جا به تحصيل علوم و معارف اسلامى مشغول گرديد.
پدرش هم در آن شهر خطيب بود و لذا او را ابن الخطيب هم مى گفتند، فخر الدين زا رى مهاجرت كرد و بطرف خراسان رهسپار شد و در بخارا اقامت گزيد، از اين كه چرا او از شهر رى مهاجرت كرد و در چه سالى رى را ترك گفت در مصادر چيزى گفته نشده است.
در كتاب تاريخ الحكماء زوزنى كه نسخه اى از آن در كتابخانه شيخ الاسلام مدينه منوره مى باشد درباره فخر الدين رازى چنين گويد: يكى از بازرگانان به من گفت: من براى تجارت وارد بخارا شدم و شنيدم فخر الدين رازى در يكى از مدارس بخارا زندگى مى كند و
سخت بيمار است.
من به عيادت او رفتم و او را بيمار يافتم، بعد از اين نزد دوستانم مراجعت كردم و جريان بيمارى او را به آنان گفتم، و بعد مقدارى درهم و دينار براى او فراهم كردم و به عنوان زكاه به او دادم، پس از چندى حال او بهبود يافت و بخارا ترك گفت و بخوارزم رفت.
او در خوارزم به دربار سلطان محمد خوارزم شاه راه يافت، و در نزد آن سلطان مقرب گشت، و در سفرها هم با سلطان همراهى مى كرد، او در خوارزم مجلس علم و تحقيق برقرار كرد و به تاليف و تصنيف پرداخت، و از نظر مادى هم بسيار نيرومند شد و فرزندان زيادى از وى به وجود آمدند.
در مخالفت خورازمشاه با خليفه بغداد ظاهر فخر الدين از خوارزمشاه حمايت كرده و رافعى قزوينى در كتاب التدوين گويد: فخر الدين همراه سلطان محمد خوارزمشاه به رى آمد و در بيرون رى در اردوى سلطان اقامت گزيد و در آن جا به جستجوى من پرداخته بود.
فخر الدين رازى شرحى بر نهج البلاغه نوشته بود و شهر زورى در تاريخ الحكماء از آن ياد مى كند كه متاسفانه نسخه آن مفقود گرديده است، و در فهرست كتابخانه هاى عمومى و خصوصى در داخل و خارج ايران اثرى از آن نيست و مانند هزاران كتاب ديگر از بين رفته است.
فخر الدين كه او را امام المشككين هم مى گفتند پس از سالها