حمايت از طبقه هاى پايين - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حمايت از طبقه هاى پايين

251. امام على عليه السلام- از نامه اش به قثم بن عباس-: در آنچه از اموال نزد تو گرد آمده است، بنگر. پس آنها را در اختيار عائله مندان و گرسنگان، قرار ده |و تلاش كن| كه به دست نيازمندان و تهى دستان برسد، و آنچه باقى ماند، به سوى ما بفرست تا در ميان آنها كه نزد مايند، قسمت كنيم.

252. امام على عليه السلام- در عهدنامه اش به مالك اشتر-: پس خدا را، خدا را در طبقه پايين دست از مردم! آنان كه چاره اى ندارند از تنگ دستان و نيازمندان و بينوايان و زمينگيران، كه در ميان آنان، افراد قانع و مستمندان سؤال كننده هست؛ و پاس دار حقّى را كه خداوند براى آنان، نگهبانى اش را به تو سپرده است؛ و بخشى از بيت المال را به آنان اختصاص ده و بخشى از غلّه ى زمين هايى را كه صاحبانش كوچ كرده يا مرده اند، به آنان ببخش؛ چرا كه دوردستان آنان را همان حقّى است كه براى نزديكان آنهاست و تو نگهبان حقوق همه آنهايى. مبادا فرو رفتن در نعمت، تو را از آنان باز دارد؛چرا كه پرداختن به كارهاى مهم، تو را معذور نمى دارد در ضايع كردن كارهاى كوچك. پس از رسيدگى به كارشان دريغ مدار و به آنان، روى ترش مكن.

و به كارهاى كسى كه به تو دسترس ندارد، بنگر. آنان كه ديده ها خوارشان شمارند و مردم، تحقيرشان كنند. براى رسيدگى به حال اينان، جماعتى بگذار كه بدانها اعتماد دارى از خداترسان و فروتنان، تا خواست هاى آنان را به تو رساند، و در ميان آنان، چنان رفتار كن كه عذرى نزد خداوند داشته باشى آن روز كه او را ملاقات مى كنى؛ چرا كه اين گروه از ميان مردمان، به انصافْ نيازمندتر از ديگران اند و در اداى حقّ همگان، چنان باش كه نزد خداوند، معذور باشى.

يتيمان و كهن سالانى را كه چاره اى ندارند و خود را در معرض سؤال قرار نمى دهند، بر عهده گير؛ و اين كار، بر زمامداران، گران است و حق، تمامش گران است.
253. امام على عليه السلام- در عهدنامه اش به مالك اشتر "بر پايه ى گزارش تحف العقول"-: يتيمان و زمينگيران و كهن سالانى را كه چاره اى ندارند و خود را در معرض سؤال قرار نمى دهند، برعهده گير. براى آنان، روزى مستمر قرار ده؛ چرا كه آنان، بندگان خدايند و به خداوند، تقرّب جوى، با رها ساختن آنان و قرار دادن آنها در جايگاهشان، از جهت روزى و حقوق، كه كار، با نيّت صادق، خالص گردد.

آن گاه، بدان كه جان هاى مردم يا برخى از آنان، آرامش نيابد كه خواسته هايشان را غايبانه برآورى، بدون آن كه حضورى با نيازمندى ها درگير شوى، و اين بر زمامداران، گران است و حق، تمامش گران است، و گاه خداوند، آن را سبُك گرداند بر گروه هايى كه فرجام |نيك| را جويند و شكيبايى ورزند؛ و به راست بودن وعده ى خداوند درباره ى آنان كه شكيبايى كنند و اخلاص ورزند،اطمينان داشته باشند. پس از اينان باش و از خداوند، مدد جو.

254. امام على عليه السلام- در عهدنامه اش به مالك اشتر، در بيان طبقات مردم-: بدان كه مردم، طبقاتى دارند. پس طبقه ى فرودست، از نيازمندان و تهى دستان اند كه شايسته است يارى رساندن و كمك كردن به آنان؛ و خداوند، براى هر دسته گشايشى دارد و هريك را بر زمامدار، حقّى است، به اندازه اى كه او را سامان بخشد.

255. امام على عليه السلام- از نامه اش به يكى از كارگزاران كه او را براى گرفتن ماليات فرستاده بود-: براى تو در اين ماليات ها، نصيبى معيّن و حقّى آشكار و شريكانى نيازمند و تهى دستانى حاجتمند است. به درستى كه ما حقّ تو را كامل ادا مى كنيم. تو هم حقوق آنان را كامل ادا كن؛ و گرنه، در روز رستاخيز، پُر دشمن ترينِ مردم خواهى بود؛ و بدا به حال كسى كه نزد خداوند، دشمنانش تهى دستان، تنگ دستان، درخواست كنندگان، رانده شدگان، بدهكاران و در راه ماندگان باشند.

256. دعائم الإسلام: به درستى كه |على عليه السلام| به مخنف بن سليم ازدى سفارش كرده كه او را براى گردآورى ماليات ها فرستاده بود، به سفارشى طولانى او را به پرواى الهى فرمان داد كه پروردگار اوست در امور پنهان و كارهاى ناپيدا، و اين كه مردم را با روى گشاده و نرمى ملاقات كند، و به او دستور داد به اين كه فروتنى پيشه سازد و از كبر، اجتناب ورزد؛ چرا كه خداوند، فروتنان را بالا بَرَد و متكبّران را پست كند.

سپس به مخنف فرمود: اى مخنف بن سليم! براى تو در اين ماليات ها بهره و حقّى معيّن است و تو در آن، شريكانى دارى: تنگ دستان، تهى دستان، بدهكاران، مجاهدان، در راه ماندگان، بردگان، ونيازمندان به الفت و مهربانى. به درستى كه ما حقّ تو را كامل ادا كنيم. تو نيز حقوق آنان را كامل ادا كن، وگرنه در روز رستاخيز، پُر دشمن ترينِ مردم خواهى بود؛ و بدا به حال كسى كه دشمنش اينها باشند.

العناية الخاصّة بالأيتام

257- الكافي عن حبيب بن أبي ثابت: جاء إلى أميرالمؤمنين عليه السلام عسل وتين من هَمدان وحُلْوان، فأمر العُرَفاء أن يأتوا باليتامى، فأمكنهم من رؤوس الأزْقاق يلعقونها وهو يقسمها للناس قدحاً قدحاً، فقيل له: يا أميرالمؤمنين، ما لهم يلعقونها؟ فقال: إنّ الإمام أبو اليتامى، وإنّما ألعقتهم هذا برعاية الآباء [ الكافي 5:406:1، بحارالأنوار 30:123:41. ]

258- ربيع الأبرار عن أبي الطفيل: رأيت عليّاً- كرّم اللَّه وجهه- يدعو اليتامى فيطعمهم العسل، حتى قال بعض أصحابه: لوددت أنّي كنت يتيماً [ ربيع الأبرار 148:2، المعيار والموازنة: 251 نحوه؛ المناقب لابن شهر آشوب 75:2. ]

259- أنساب الأشراف عن الحكم: شهدت عليّاً واُتي بزِقاق من عسل، فدعا اليتامى وقال: دِبُّوا والعقوا، حتى تمنّيت أنّي يتيم، فقسمه بين الناس وبقي منه زِقّ [ في المصدر: زقّاً، وهو تصحيف. ]، فأمر أن يُسقاه أهل المسجد [ أنساب الأشراف 373:2. ]

260- المناقب لابن شهر آشوب: نظر عليّ إلى امرأة على كتفها قربة ماء، فأخذ منها القربة فحملها إلى موضعها، وسألها عن حالها فقالت: بعث عليّ بن أبي طالب صاحبي إلى بعض الثغور فقُتل، وترك عليَّ صبياناً يتامى وليس عندي شي ء، فقد ألجأتني الضرورة إلى خدمة الناس. فانصرف وبات ليلته قلقاً.

فلمّا أصبح حمل زِنْبِيلاً فيه طعام، فقال بعضهم: أعطني أحمله عنك. فقال: مَن يحمل وِزري عنّي يوم القيامة! فأتى وقرع الباب، فقالت: من هذا؟ قال: أنا ذلك العبد الذي حمل معك القربة، فافتحي فإنّ معي شيئاً للصبيان. فقالت: رضي اللَّه عنك وحكم بيني وبين عليّ بن أبي طالب! فدخل وقال: إنّي أحببت اكتساب الثواب فاختاري بين أن تعجنين [ كذا في المصدر وبحارالأنوار، ومقتضى القواعد النحوية المعمول بها اليوم أن يقال: أن تعجنى وتخبزى... وتعلّلي؛ لمكان أنْ الناصبة للفعل المضارع. لكن ذكر صاحب النحو الوافي أنّ بعض القبائل العربيّة يهملها، فلا ينصب بها المضارع برغم استيفائها شروط نصْبه؛ كقراءة من قرأ قوله تعالى: وَالْوَ لِدَ تُ يُرْضِعْنَ أَوْلَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ برفع المضارع يتمُّ على اعتبار أنْ مصدريّة مهملة. والأنسب اليوم ترك هذه اللغة لأهلها، والاقتصار على الإعمال؛ حرصاً على الإبانة، وبُعداً عن الإلباس "النحو الوافي 267:4". ] وتخبزين، وبين أن تُعَلِّلين الصبيان لأخبز أنا. فقالت: أنا بالخبز أبصر و عليه أقدر، ولكن شأنك والصبيان؛ فعلِّلْهم حتى أفرغ من الخبز. فعمدت إلى الدقيق فعجنته، وعمد عليّ عليه السلام إلى اللحم فطبخه، وجعل
يلقم الصبيان من اللحم والتمر وغيره، فكلّما ناول الصبيان من ذلك شيئاً قال له: يا بنيَّ، اجعل عليّ بن أبي طالب في حلٍّ ممّا مرَّ في أمرك. فلمّا اختمر العجين قالت: يا عبد اللَّه، سجِّر التنّور. فبادر لسجره، فلمّا أشعله ولفَح في وجهه جعل يقول: ذُق يا عليّ! هذا جزاء من ضيّع الأرامل واليتامى. فرأته امرأة تعرفه فقالت: ويحكِ! هذا أميرالمؤمنين. قال: فبادرت المرأة وهي تقول: وا حَياي منك يا أميرالمؤمنين! فقال: بل وا حَياي منكِ يا أمة اللَّه فيما قصّرت في أمرك! [ المناقب لابن شهر آشوب 115:2، بحارالأنوار 52:41. راجع: القسم العاشر/الخصائص العمليّة امام المستضعفين. ]

261- كشف اليقين: روي أنّه |عليّاً عليه السلام| اجتاز ليلة على امرأة مسكينة لها أطفال صغار يبكون من الجوع، وهي تُشاغلهم وتلهيهم حتى يناموا، وكانت قد أشعلت ناراً تحت قدر فيها ماء لا غير، وأوهمتهم أنّ فيها طعاماً تطبخه لهم، فعرف أميرالمؤمنين عليه السلام حالها، فمشى عليه السلام ومعه قنبر إلى منزله، فأخرج قَوْصَرَّة تمر وجِراب دقيق وشيئاً من الشحم والأرز والخبز، وحمله على كتفه الشريف، فطلب قنبر حمله فلم يفعل.

فلمّا وصل إلى باب المرأة استأذن عليها، فأذنت له في الدخول، فأرمى شيئاً من الأرز في القدر ومعه شي ء من الشحم، فلمّا فرغ من نضجه عرّفه للصغار وأمرهم بأكله، فلمّا شبعوا أخذ يطوف بالبيت ويُبَعْبِع لهم، فأخذوا في الضحك. فلمّا خرج عليه السلام قال له قنبر: يا مولاي، رأيت الليلة شيئاً عجيباً قد علمت سبب بعضه وهو حملك للزاد طلباً للثواب، أمّا طوافك بالبيت على يديك ورجليك والبَعْبَعة فما أدري سبب ذلك!

فقال عليه السلام: يا قنبر، إنّي دخلت على هؤلاء الأطفال وهم يبكون من شدّة الجوع، فأحببت أن أخرج عنهم وهم يضحكون مع الشبع، فلم أجد سبباً سوى ما فعلت [ كشف اليقين 129:136. ]

/ 170