اهتمام به آداب داورى
372. امام على عليه السلام- به شريح-: در حال تأخيركنندگانِ در پرداخت حقوق مردم از توانمندان و بى نيازان، كه ثروت هاى مسلمانان را در اختيار حكمرانان مى نهند، بنگر. پس حقوق مردم را از آنان بستان و خانه ها و مستغلّات را بفروش كه از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: تأخير مسلمان توانمند، ستم بر مسلمان است، و آن كه مستغلات و خانه و ثروت ندارد، جبرى بر او نيست.و بدان كه مردم را بر حق وا ندارد، جز كسى كه آنان را از باطلْ دور سازد. آن گاه، ميان مسلمانان در چهره و سخن و نشستن، به برابرى رفتار كن تا نزديكانت در ستمگرى ات طمع نورزند و دشمنت از عدالت تو نااميد نگردد، و سوگند را بر مدّعى با آوردن بيّنه "دو شاهد" بازگردان؛ چرا كه اين كار، ابهام را برطرف سازد و داورى را استوار گردانَد.
و بدان كه مسلمانان، عادل اند و برخى بر برخى گواهى دهند، مگر آن كه در جرمى تازيانه خورده و از آن توبه نكرده است، يا به شهادت نادرستْ شناخته شده است، يا در مظان اتّهام قرار دارد؛ و بپرهيز از شِكوه و اظهار رنج و درد در مجلس داورى، كه خداوند، در آن پاداشى مقرّر داشته و ذخيره اى نيكوست براى آن كه به حق، داورى كند!
و بدان كه صلح ميان مسلمانان رواست، مگر صلحى كه حلالى را حرام گردانَد يا حرامى را حلال سازد، و براى آن كس كه مدّعىِ شهود غايب است، مهلتى مقرّر ساز. اگر آنان را احضار كرد، حقّ او ستانده شود، و اگر آنان را حاضر ننمود، قضيّه بر وى لازم گردد؛ و بپرهيز از آن كه قضاوتى را در باب قصاص و حدود الهى و حقوق مردم به اجرا گذارى، مگر آن كه آن را بر من عرضه دارى!
- ان شاء اللَّه-، و در مجلس داورى منشين، مگر آن كه غذا خورده باشى.
373. الكافى- به نقل از احمد بن ابى عبداللَّه "به صورت مرفوعه"-: امير مؤمنان به شريح فرمود: در مجلس داورى، با كسى در گوشى صحبت مكن، و اگر خشمگين شدى، به پاخيز. پس در حال خشم، داورى مكن.
374. امام على عليه السلام- هنگامى كه به وى خبر رسيد كه شريح در خانه اش داورى مى كند-: اى شريح! در مسجد بنشين كه آنْ عادلانه تر است ميان مردم، و به درستى كه براى قاضى سبُك است كه در خانه بنشيند.
375. امام على عليه السلام- از نامه اش به رفاعه، هنگامى كه او را براى داورى اهواز خواست-: آرزوها را كنار گذار و با هوس، مخالفت كن، و دانش را با نشانه ى شايسته بيارا. شكيبايى، خوبْ كمك كارى است براى دين؛ اگر شكيبايى مردى بود، مردى صالح و شايسته بود.
بپرهيز از خستگى كه آن، از سبُكى و فرومايگى است! در مجلست آن كه را مانند تو نيست، حاضر مكن، و آبشخور خود را نيك انتخاب كن. بر پايه ى ظاهر، داورى كن و باطن كارها را به عالِم حقيقى "خداوند" واگذار. اين سخن را كنار گذار كه: گمان مى كنم! يا به نظرم!. در دين، اشكالى نيست. با سفيهان و دين شناسانْ جدال مكن؛ اما دين شناس، چون از بركتش تو را محروم سازد؛ و سفيه، بدى هايش تو را غمگين كند. با اهل كتاب، بجز با روش پسنديده ى قرآن و حديث، جدال مكن. خود را به خنده عادت مده كه هيبت آدمى را مى ريزد و صاحبان دعوا را بر دشمنى جرى سازد. از قبول هديه از صاحبان دعوا بپرهيز و از باطن كارها برحذر باش!
آن كه زنى نادان را امين شمارد و با او مشورت كند و بپذيرد، پشيمان گردد. از اشك مؤمن، برحذر باش؛ چرا كه هر كه او را به گريه آورد، بشكند و درياهاى آتش را از صاحب اشك، خاموش سازد. صاحبان دعوا را تحقير مكن و درخواست كننده را |دست خالى| باز مگردان. در مجلس داورى، جز با
دين شناسان همنشينى مكن و در فتاوا |با غير دين شناس| مشورت منما؛ چرا كه مشورت در جنگ و مصلحت هاى فورى باشد، و امور دينى با رأى و نظر نيست، بلكه با تبعيت و پيروى است. امور واجب را ضايع مساز، و بر نافله ها "امور مستحب"تكيه منما.
به آن كس كه به تو بدى كرد، نيكى روا دار، و از آن كه به تو ستم كرد، گذشت كن، و براى آن كه تو را يارى رساند، دعا كن، و بر آن كس كه تو را محروم كرد،ببخشاى، و در برابر آن كه به تو بخشيد، فروتنى كن. خدا را بر آنچه به تو بخشيد، سپاس گو و او را بر آنچه تو را آزمود، ستايش كن. دانش سه چيز است: نشانه اى استوار، سنّتى پيروى شده، و فريضه اى معتدل؛ و معيار اين سه، دستورات ماست.
376. امام على عليه السلام- به رفاعه-: داورى مكن در حالى كه خشمگينى، و آن گاه كه بر اثر خواب، بى هوشى.
377. امام على عليه السلام- در نامه اش به محمّد بن ابى بكر-: و هرگاه در ميان مردمْ داورى مى كنى، در برابر آنان فروتنى كن و به نرمى رفتار نما و گشاده رو باش و در نگاه كردن به گوشه ى چشم و خيره شدن، با برابرى رفتار كن، تا بزرگان، به ستمگرى ات به سود آنان طمع نكنند و ناتوانان، از عدالت تو بر آنها نااميد مباشند.
378. امام على عليه السلام: آن كه حرفه ى داورى را پيشه سازد، بايد ميان مردم در اشاره و نگاه و نشستن، برابرى كند.
379. امام على عليه السلام: سزاوار است كه قاضى، توجّه به يكى از صاحبان دعوا به تنهايى را كنار گذارد و نگاه خودش را ميان آنان، عادلانه تقسيم كند، و مگذارد كه صاحب دعوايى بر ديگرى ستم روا دارد.
380. امام صادق عليه السلام: مردى بر امير مؤمنان، فرود آمد و چند روزى نزد او توقّف كرد. آن گاه نزاعى را بر او عرضه داشت كه ابتدا به امير مؤمنان، يادآورى نكرده بود. امير مؤمنان به وى فرمود: آيا تو يك طرف دعوايى؟. گفت: بلى. فرمود: از نزد ما بيرون شو. به درستى كه رسول خدا نهى كرد كه يك طرف دعوا مهمان شود، مگر آن كه طرف ديگر دعوا با او باشد.