درد گدازى ها، اتمام حجّت براى همگان
ماه هاى پايانى حكومت امير مؤمنان، بسى رنج آور بود، و گذران روزها بر امام، بسيار دشوار و طاقت سوز. تفرقه ها، كشمكش ها و سرپيچيدن ها از يك سو و يورش ها، غارتگرى ها و خيره سرى هاى دشمن، از سوى ديگر، روزگار را براى امام، سخت رنج آور ساخته بود. در چنين هنگامه اى، امام على عليه السلام آنچه را در صحرا براى كميل گفته بود و در جلسه اى خصوصى و خانوادگى، براى خويشان خود بازگو كرده بود، دردگذارانه و از سرِ رنج، در يك سخنرانى طولانى و تكان دهنده، براى همگان بيان كرد و بدين سان، حجّت را بر خاص و عام، تمام كرد.امام، در اين سخنرانى كه به خطبه ى قاصعه [ نهج البلاغه، خطبه 192. ] معروف شده و پس از جنگ نهروان، ايراد شده است، نكات بنيادى بسيار مهمى را در چرايى و چگونگى شكست انقلاب هاى دينى قبل از اسلام، بيان كرده و آينده ى تاريخ اسلام را به گونه اى دقيق، پيش بينى كرده است.
با نخبگان و خواص
امام على عليه السلام در كلام بلند خويش، سرنوشت ابليس را گزارش مى كند كه شش هزار سال عبادت خدا مى كرد و با اشاره به جايگاه او، به نخبگانى كه سابقه ى درخشانى در خدمت به اسلام داشته اند، اشاره مى كند و مى آگاهاند كه مبادا به سرنوشتى مانند سرنوشت ابليس، گرفتار آيند: فاحذروا عباد اللَّه عدوّ اللَّه أن يُعديكم بدائه وأن يستفزّكم بندائه... [ همان جا. ]بندگان خدا! بپرهيزيد از اين كه دشمن خدا، شما را به بيمارى خود، مبتلا گرداند و با بانگ خويش برانگيزد.
و آن گاه، راه رهيدن از آن سرنوشت را روشن مى كند كه بايد از تعصّب ها، گرايش هاىِ گروهى بى اساس و كينه ورزى هاى جاهلى و برترى جويى هاى بى پايه، دست بردارند:
فأطفئو ما كمن فى قلوبكم من نيران العصبية واحقاد الجاهلية فإنما تلك الحميّة تكون فى المسلم من خطرات الشيطان ونخواته ونزغاته ونفثاته، واعتمدوا وضع التذلّل على رؤوسكم والقاء التعزّز تحت أقدامكم وخلع التكبّر من أعناقكم...[ همان جا. ]
پس آتش عصبيت را كه در دل هايتان نهفته است، خاموش سازيد و كينه هاى جاهليت را براندازيد كه اين حميّت، در مسلمان، از آفت هاى شيطان و نخوت او انگيزش هاى وى و افسون دميدن هاى اوست. تكيه كنيد بر نهادن فروتنى بر سرهاى خويش و دور افكندن گردنفرازى به زير پاها، و فرود آوردن تكبّر از گردن هاتان.
هشدار به عوام
چهره هاى برجسته ى جامعه، جريان آفرين هاى سياسى و فرهنگى، و دارندگان وجاهت قومى، مكتبى و مسلكى، چون به درگيرى هاى متعصّبانه روى آورند، از ابزار شعله ور سازى فتنه ها، يعنى مردم و جامعه، بهره گيرى ابزارى كرده، جامعه را به كام آتش اختلاف، فرو مى برند.امام على عليه السلام، در ادامه ى خطبه ى خويش، با تأكيد فراوان، به مردم سفارش مى كند كه اگر بزرگان و نخبگان آنان از برترى جويى دست نكشيدند و همچنان بر نخوت و كبر و آتش افروزى پاى فشردند، از پيروى آنان، تن زنند و در جهت اهداف نامشروع آنان، قرار نگيرند و به دقّت بنگرند كه همه ى فتنه ها، فسادها و ناهنجارى ها ريشه در مواضع آنان دارد:
ألا فألحذر الحذر من طاعة ساداتكم وكبرائكم الذين تكبّروا عن حسبهم وترفعوا فوق نسبهم... فانّهم قواعد أساس العصبية ودعائم أركان الفتنة... وهم أساس الفسوق وأحلاس العقوق اتخذهم إبليس مطايا ضلال وجنداً بهم يصول على الناس... [ همان جا. ]
هان، بترسيد! بترسيد از پيروى مهتران و بزرگانتان كه به گوهر خود نازيدند و نژادِ خويش، برتر ديدند، پس آنان، پايه هاى عصبيت اند و ستون هاى فتنه... آنان، پايه هاى فسق اند و ملازم بريدن از پدر و مادر؛ و شيطان، آنان را مركب گمراهى و سپاهى كه بديشان بر مردمان صولت يابد، برگزيد.
آن گاه امام، درباره ى آنچه ياد شد، توضيحات بيدارگرى ارائه مى كند. سپس به بحثى اخلاقى و سياسى بسى مهمّى در تعامل اجتماعى پرداخته و از آزمون هاى دشوار الهى
براى پرورش انسان ها سخن مى گويد و تأكيد مى كند كه مصائب و دشوارى هاى گونه گون زندگى، در جهت سازندگى معنوى انسان و پاكسازى او از رذايل اخلاقى،بويژه خودخواهى، كبر و برترى جويى است، بدان گونه كه خداوند متعال، نماز، روزه و زكات را براى چنين هدفى تشريع كرده است.
آن گاه، امام، مردمان را به نگريستن به تاريخ و تأمّل در حوادث و عبرت آموزى از سرنوشت انقلاب هاى دينى فرا مى خواند، تا چگونگى فرجام آنها را دريابند و نقش اختلاف و تفرقه را در به شكست كشاندن دعوت ها بازشناسند، تا مبادا برترى جويى ها، خودخواهى هاى نخبگان و خواص، و پيروى هاى ناآگاهانه ى عوام، حكومت اسلامى را به سرنوشت انقلاب هاى پيشين، دچار سازد.
امام، در اين بخش از سخن، با صراحتْ اعلام خطر مى كند و با كلامى روشن، بر خواص و عوام، حجّت را تمام مى كند:
ألا و انّكم قد نقضتم أيديكم من حبل الطاعة، وثلمتم حصن اللَّه المضروب عليكم بأحكام الجاهلية،... واعلموا أنّكم صرتم بعد الهجرة أعرابا و بعد الموالاة أخراباً، ما تتعلّقون من الاسلام إلا بإسمه ولا تعرفون من الايمان إلّا رسمه. [ همان جا. ]
همانا شما رشته ى فرمانبردارى را از دست ها بُريديد و با داورى هاى دوران جاهليت، در دژ خداوندى كه پيرامونتان بود، رخنه كرديد... و بدانيد كه شما پس از هجرت، به خوى باديه نشينى بازگشتيد و پس از پيوند دوستى، دسته دسته شديد. با اسلام، جز به نام آن، بستگى نداريد و از ايمان، جز نشان آن را نمى شناسيد.
خطر ترك امر به معروف و نهى از منكر
از نگاه امام على عليه السلام، يكى از عوامل اصلى تداوم انقلاب اسلامى، امر به معروف و نهى از منكر است. اقامه ى همه ى ارزش هاى اسلامى و انسانى، ارتباط مستقيم با اين فريضه دارد. اگر اين فريضه فراموش شود، ارزش ها به فراموشى سپرده خواهد شد، و روزى كه جامعه ى اسلامى از ارزش هاى دينى روى گرداند و به چيزى جز اسلام، پناه برد، نصرت الهى را از دست خواهد داد، در پيكار با دشمنان خارجى، فرو خواهد ماند، حكومت محمّدى و علوى شكست خواهد خورد، اشرار بر جامعه اسلامى سلطه خواهند يافت و دعاى اخيار، مستجاب نخواهد شد.امام، در ادامه ى خطبه ى قاصعه و سخنانى كه گذشت، در اين باره، چنين فرمود: إنّكم إن لجأتم إلى غيره حاربكم أهل الكفر، ثمّ لا جبرائيل و لا ميكائيل و لا مهاجرون ولاأنصار ينصرونكم إلّا المقارعة بالسيف حتّى يحكم اللَّه بينكم. وإنّ عندكم الأمثال من بأس اللَّه وقوارعه و أيّامه ووقائعه. فلا تستبطئوا وعيده جهلاً بِأخذه، و تهاوناً ببطشه، ويأساً من بأْسه.
فإنّ اللَّه سُبحانه لم يلعن القرن الماضي بين أيديكم إلّا لتركهم الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر. فلعن اللَّه السفهاء لو كوب المعاصي، والعلماء لترك التناهي. [ همان جا. ]
و اگر شما به چيزى جز اسلامْ پناه بريد، كافران با شما پيكار خواهند كرد. آن گاه، نه جبرئيل ماند و نه ميكائيل و نه مهاجران و نه انصار كه شما را يارى كنند، جز شمشير بر يكديگر زدن تا خدا ميان شما داورى كند.
و همانا نمونه ها و داستان ها در دسترس شماست از عذاب خدا و سختى هاى او و روزهاى الهى و رُخدادهايش.
سپس وعده ى عذاب را دير مينگاريد به بهانه ى نا آگاهى از كيفر او، و سبك
شمردن انتقام او، و ايمن بودن از كيفرش، كه همانا خداى سبحان، |مردم |دوران گذشته را كه پيش از شمايند، نفرين نكرد، جز براى آن كه امر به معروف و نهى از منكر را واگذاشتند.
پس خدا بى خردان را به خاطر انجام دادن معصيت ها، و خردمندان را به جهت رها كردن نهى از منكر، لعنت كرد.
پيش از امام على عليه السلام، پيامبر اسلام نيز اين خطر را براى مردم بازگو كرده بود كه:
يا أيّها الناس! إنّ اللَّه يقول لكم: مروا بالمعروف وانهوا عن المنكر، قبل أن تدعوا فلا أجيب لكم، و تسألوني فلا أعطيَكُم، وتستنصروني فلا أنصركم. [ ميزان الحكمه، ترجمه: حميدرضا شيخى، ج 8، ص 3708 "ح 12727". ]
اى مردم! خداوند به شما مى فرمايد: به خوبى فرمان دهيد و از زشتى باز داريد، پيش از آن كه دعا كنيد و دعايتان را مستجاب نكنم و از من بخواهيد و به شما نبخشم و از من يارى طلبيد و ياريتان نرسانم.
خطر ترك فريضه ى امر به معروف و نهى از منكر، براى تداوم انقلاب اسلامى، به حدّى است كه امام على عليه السلام تا آخرين لحظات زندگى، مردم را از آن برحذر مى داشت و در آخرين جمله وصيت نامه فرمود:
لا تتركوا الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر، فيولّى عليكم شراركم، ثمّ تدعون فلا يستجاب لكم. [ موسوعة الامام على بن أبى طالب عليه السلام، ج 7، ص 255. ]
امر به معروف و نهى از منكر را رها نكنيد، تا پليدان بر شما مسلّط گردند، آن گاه، دعا كنيد و مستجاب نشود.
در ادامه ى خطبه ى قاصعه، امام، پس از تنبّه دادن به خطر ترك امر به معروف و نهى از منكر و پشت كردن به ارزش ها براى آينده ى امّت، تصريح مى كند كه هم اكنون، جامعه اسلامى با اين مشكل روبروست. بنابر اين، اگر علاج نگردد، مردم بايد در انتظار سلطه ى
اشرار باشند:
ألا و قد قطعتم قيد الإسلام و عطّلتم حدوده وأمتم أحكامه. [ نهج البلاغه، خطبه ى 192. ]
بدانيد كه شما رشته ى اسلام را گسستيد و حدود آن را معطّل گذارديد و احكام آن را ميرانديد.
آرى؛ دست از اطاعت پيشواى حكيم و حقجوى كشيدن و دژ استوار دين را با گرايش ها و منش هاى جاهلانه شكستن، و معيارگرايى، شايسته سالارى، تشكّل، همسويى و همدلى را وانهادن و به تفرقه و تَفَرعن هاى شيطانى خو كردن، به عناوين پر طمطُراق بسنده كردن، و از حقّ و حقيقت و ايمان اسلام، فقط عناوين را يدك كشيدن، از اقامه ى امر به معروف و نهى از منكر و اجراى حدود الهى سر باز زدن و احكام دين را ميراندن... اينهاست راز شكست و فرو افتادن در دشوارى ها و ماندن در گردونه ى حركت ها و در نتيجه، تباه شدن، و چيرگى شيطانى دشمن را با چشم ديدن و...