بخش دوم: مرجعيت - سید محمدکاظم یزدی فقیه دور اندیش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سید محمدکاظم یزدی فقیه دور اندیش - نسخه متنی

مرتضی بذر افشان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش دوم: مرجعيت

انتخاب راه

اينك وقت آن رسيده بود كه سيد محمد كاظم به آينده اش بنگرد وتصميم الهى خود را كه به گواه تاريخ درسرنوشت مردمان بسيارى تاثيرنيك گذاشت، برگزيند. چندين روز در انديشه بود كه چه راهى را انتخاب كند كهبا تربيتهاى دو معلم دلسوزش، پدر و مادر، همسو باشد؟ پدر ومادرى كه جز نيكبختى او و هدايتش به «صراطمستقيم » آرزوى ديگرى نداشتند.

سرانجام بذر هدايت آسمانى به زمين هموار دلش راه يافت و او بر آن شد تا در آن محيط ظلمانى، عالمى متقى ومجاهد باشد و در راه شناخت اسلام و هدايت مسلمانان گام بردارد و موانع دشوارى را كه مانع پيشرفت اسلام وكشورش بود، از ميان بردارد با اين كه سنى از سيد محمدكاظم گذشته و دوران كودكى و نوجوانى را پشت سرگذاشته بود، (1) اما اشتياق وى و تشويقهاى پدر و مهمتر از همه، عنايت خاص خداوند موجب شدكه او به علومدينى رو آورد; از اين رو به رغم سختيهاى بسيار و امكانات كم حوزه، تحصيل علوم و معارف الهى را آغاز كرد،بدان اميد كه باجديت تمام، از جهل و نادانى برهد و به قله رفيع خودسازى و مبارزه باهواهاى نفسانى،ست يابد. آينده درخشان او گواه است كه وى در آن روزهاى انتخاب، جز به خدا فكر نكرده و براى نيل به اهدافشاز هيچ مشكلى نهراسيده است.

طليعه شكوفايى

به هر حال، سيد محمد كاظم تصميم خود را گرفت و راهش راانتخاب كرد. او بدين نتيجه رسيد كه بهترينمسيرى كه جلب رضاى خدا وسعادت دنيا و آخرت را از طريق خودسازى و سپس ساختن جامعه در پى دارد،همانا مسير تحصيل علوم الهى است كه از پيامبرصلى الله عليه وآله و جانشينان آن حضرت به ارث رسيده است.او كه اكنون براى اين امر آماده گشته بود،پدر و مادر را از تصميم خود آگاه ساخت. با شنيدن اين خبر بناگاه،برق شادى در چشمان پدر دلسوز جهيد و نور شعف، قلب مادر مهربان راروشن ساخت. براى لحظه اى پدر و مادرسيد محمد كاظم در حالى كه لبخند شادى در چهره آنها نمايان بود، چشم در چشم يكديگر دوختند.آنها كهبى صبرانه منتظر شنيدن اين كلام از فرزند دلبند خويش بودند، باتحسين تفكر سيد، از اين انتخاب او استقبالكردند و آن گاه، همگى درانديشه فردايى مبارك فرو رفتند.

به سوى حوزه يزد

پس از مهيا شدن براى سفر يزد، پدر و فرزند، بقچه اى را كه مادر درآن توشه راه نهاده بود، برداشته و به راهافتادند. در آن زمان، حوزه علميه «دومنار» يزد بزرگترين حوزه علوم دينى به شمار مى رفت. به زودى اين مركزپذيراى نوجوانى مخلص از دودمان پاك پيامبرصلى الله عليه وآله مى شد. سيدمحمد كاظم از اين كه پا به حوزهعلميه مى گذاشت و نام طلبه و سرباز امام زمان(عج) بر وى نهاده مى شد، غرق در شادى و سرور بود،گويادريچه اى از جهان ديگر به رويش گشوده شده است و همه فرشتگان او راتحسين مى كنند و به او درودمى فرستند. آرى، او اينك بر بال فرشتگان الهى قدم گذاشته بود و خوشترين روزهاى عمرش را مى گذراند.

پدر و پسر به مدرسه علميه دومنار قدم نهادند و نوجوان مهاجر دريكى از حجره هاى مدرسه جاى گرفت و بهجمع ديگر طالبان علم پيوست. رفته رفته جديت فراوانش در كسب علوم اهل بيت عليهم السلام او رامورد توجهاساتيد مدرسه قرار داد، به طورى كه استاد ملا محمد ابراهيم اردكانى (2) خود، تعليم اين شاگرد نيك عاقبت رابرعهده گرفت، گويا استاددريافته بود كه سيد محمد كاظم اميد آينده حوزه هاى علميه شيعه خواهدبود و بهزودى تاريخ از او به بزرگى ياد خواهد كرد. تلاش بى وقفه آن نوجوان يزدى با تشويقها و توجهات فراوان استاددرآميخت و باعث شدكه او به آينده راهش اميدوار باشد و با تلاشى دوچندان، راه پرپيچ و خم فقاهت را بپيمايد واز سستى و دنياطلبى به شدت پرهيز كند; بدين ترتيب،محمد كاظم مدتها در درس ادبيات استاد ملامحمدابراهيم اردكانى و نيزاستاد زين العابدين عقدايى شركت كرد و از آن دو استاد بهره هاى فراوان برد.

پس از اتمام ادبيات عرب در درس فقه و اصول مرحوم آخوندملاهادى يزدى كه از علماى بزرگ آن زمان و سطح را به پايان رسانيد. (4) ديرى نپاييد كه مقام علمى اش او را درزمرهنزديكان خاص استاد، جاى داد. با توصيه استاد در ضمن فراگيرى فقه و اصول، به تدريس ادبيات پرداخت. عدهزيادى از طلاب كه از قبل،شهرت علمى و اخلاقى سيد را شنيده بودند، در كلاس درس وى حاضرشدند تا ازكمالات معنوى و علمى او بهره مند شوند. كيفيت تدريس وشيوه بيان او، كار را بدان جا رساند كه بعد از اندكزمانى، سيد محمد كاظم يزدى به عنوان يكى از اساتيد شهره حوزه علميه يزد شناخته شد. (5) .

در مشهد مقدس

از گذشته تا حال، شهر مقدس مشهد در پرتو بارگاه ملكوتى امام رضاعليه السلام قداست و احترامى خاصداشته و جمع زيادى از دلباختگان وشيعيان را از دورترين نقاط گيتى به خود جلب كرده است تا با مقام ولايت درخاك ايران بيعت كنند و از فيض امامت در آن مكان الهى، بهره جويند.اين ديار سالهاست كه پناهگاه روحىشيعيان و شيفتگان علوم اهل بيت عليهم السلام است. سيد محمد كاظم نيز از جمله دانش پژوهانى بود كه پسازمشورت با دو استادش، اردكانى و عقدايى، به اميد بهره مندى از وجودمقدس امام هشتم عليه السلام راهى اينشهر شد تا در جوار بارگاه آن امام همام،مسكن گزيند و با استعانت از حضرتش به تحصيل معارف الهى توفيقيابدو به مقامات عالى علمى و معنوى نايل آيد.

سيد در اولين ساعات ورود به مشهد مقدس، پس از غسل زيارت،وضو ساخته و خود را به حرم مقدس رضوىرسانيد تا پس از عرض ادب به آستان پاك آن امام والامقام، با اشك تضرع و نياز، رخصت اقامت دركوى آنمحبوب و توفيق استقامت در مسير الهى را طلب كند.

سيد محمد كاظم در حالى از حرم آن حضرت خارج شد كه چهره نورانى اش با اشكهاى خالصانه شستشو يافتهبود. او با همين حال، به جستجوى حجره پرداخت و پس از تعيين حجره، در اولين فرصت باانتخاب اساتيد فقه واصول، تلاش علمى اش را آغاز كرد. در كنار فقه واصول، از آموختن علم هيئت و رياضى نيز غافل نشد، چرا كه بهاين دوعلاقه مند بود و وجود استادانى متبحر در اين علوم را براى آينده حوزه لازم مى ديد.

وى در اين ميان، گاه و بى گاه خود را به حرم امام هشتم عليه السلام مى رسانيدو در جوار آن حضرت به فيوضاتروحانى و كمالات معنوى نايل مى شد; در عين حال از شب زنده دارى و راز و نياز با معبود خويش غافل نبود. نيمهشبها وقتى همه در خوابى عميق، فرو مى رفتند، سوسوى فانوس حجره سيد محمد كاظم، نشان ازشب زنده دارى مردى الهى داشت وتلاوت قرآن كريم در آن نيمه شب، هشدارى براى خفتگان بود.

سيد محمد كاظم با توفيقى كه در نتيجه شب زنده داريها و مناجاتها،حاصل شده بود و با نبوغ و استعداد فراوانىكه خداوند در وجودش به وديعه نهاده بود، در مدت زمان كوتاهى، علم هيئت و رياضى را آموخت و طولى نكشيدكه در زمره اساتيد اين علوم درآمد; به هر حال، اين استاديزدى تبار، پس از سالها حضور پرفايده در حوزه علميهمشهد مقدس باكوله بارى از علم و عمل، تصميم سفر به اصفهان گرفت و راهى آن ديار شد. (6) .

حوزه علميه اصفهان

شهر قديمى اصفهان كه آثار تاريخى و فرهنگى فراوان و كم نظيرى دارد، همواره مورد توجه اهل دانش و هنربوده و هست. علاوه بر موقعيت تجارى و اقتصادى شهر اصفهان، حوزه علميه اين شهر است كه در آن زمان، يكىاز بزرگترين حوزه هاى شيعه محسوب مى شد و دانشمندان زيادى از فقها و اصوليين و فلاسفه در اين شهر،سكونت داشته اند كه هريك، منشا خدمات بسيارى بوده اند; بدين ترتيب در پى يك سفر مبارك،از يك سو وجودشخصيت بزرگ علم و تقوا، افتخار و زينت بخش حوزه علميه اصفهان شد و از سوى ديگر، زمينه استفاده از محضردانشمندان بزرگى كه ساكن اصفهان بودند، براى سيد فراهم گشت.

در هر حال، سيد وجودش را در حوزه علميه اصفهان مفيدمى دانست، هر چند دل كندن از ديار يار براى دلشيفته اى چون سيدمحمد كاظم، بسى دشوار بود. او در اين مدت از عنايات خاص حضرت رضاعليه السلامبهره مند بود و خوب مى دانست كه با ترك آن منزلگاه پرفضيلت از پاره اى فيوضات معنوى بى نصيب خواهد شد،اما از سويى، آمدن به اصفهان را وظيفه اى بر دوش خود احساس مى كرد. با ورود به اصفهان،علما و طلاب زيادىكه از قبل، آماده استقبال از استاد، سيد محمد كاظم يزدى شده بودند، به پيشواز آن عالم فرزانه آمدند و چونپروانه بر گردوجودش حلقه زدند.

سيد به محض ورود به اصفهان در مدرسه صدر سكونت گزيد. (7) اوهر چند از عالمان بزرگ بود و شاگردانبسيارى از محضرش استفاده مى كردند، ليكن خود را بى نياز از استاد نمى ديد و متواضعانه در درس بزرگان علم وتقوا زانو مى زد.

سيد محمد كاظم، ابتدا درس علامه شيخ محمد باقر نجفى فرزند شيخ محمد تقى نجفى، نويسنده كتاب هدايةالمسترشدين را بر درس ساير علماترجيح داد. (8) ديرى نپاييد كه به لحاظ جديت و تلاش بسيار با استادخويش،بيش از پيش مانوس گشت و مورد علاقه شديد وى واقع شد.

آية الله نجفى، عالمى عامل بود كه همچون ستاره اى در آسمان تشيع مى درخشيد، ايشان مورد وثوق علماىاسلام بود و شاگردان بسيارى ازمحضر پرفيضش بهره مى جستند، شاگردانى كه به طور يقين، هر يك،عالمىبزرگ و فقيهى ارزشمند براى آينده اسلام بودند; سيد محمد كاظم از خوش فكرترين و پرتلاش ترين آنان بود. اودر تحصيل علم، علاقه وافرى از خود نشان مى داد و از اساتيد مختلف، همچون آية الله سيدمحمد باقر موسوىخوانسارى و برادرش آية الله حاج ميرزا هاشم خوانسارى و آية الله محمد جعفر آباده اى استفاده هاى فراوانى برد. (9) .

هر يك از اساتيد با گنجينه اى از علم و تقوا موجبات رشد و پيشرفت سيد را فراهم آوردند و در تقويت بنيه علمىوى در رشته هاى مختلف، به خصوص فقه و اصول كوشيدند. اساتيد دلسوز ايشان، با تيزبينى خاص به آيندهدرخشان شاگرد خود اميد داشتند و در شكوفا ساختن استعدادهاى سيد محمد كاظم، همت مى گماشتند. وىنيز وظيفه خود مى ديد كه ازدرياى بى پايان دانش اهل بيت عليهم السلام بيشترين استفاده را ببرد.

سيد، اينك پس از سالها رنج و تلاش مستمر در رديف علما و اساتيدبزرگ حوزه علميه اصفهان قرار گرفته بود وشاگردان زيادى از درياى علومش سود مى جستند، اما همچنان سراسر وجود خويش را نيازمند رشدو كمالمى ديد. حوزه علميه نجف اشرف در جوار مرقد امير مؤمنان على ابن ابى طالب عليه السلام تنها ديارى بود كهمى توانست پاسخگوى نيازهاى سيد وسيراب كننده روح تشنه اش باشد. عشق زيارت مولاى متقيان، پاى سيدرابه اين شهر كشاند. حوزه نجف در آن زمان، مهد عالمان بزرگ بود ودانشمندان بسيارى از شهرهاى مختلفجهان به آن جا آمده و به تكميل علوم مى پرداختند.

هجرت به نجف

سيد محمد كاظم در سال 1281 هجرى قمرى با اجازه و معرفى استادش آية الله شيخ محمد باقر نجفى به اتفاقچند تن از علما به نجف اشرف هجرت كرد. اين شيفته علم و فضيلت، پس از زيارت و تجديدبيعت با جانشينپيامبرصلى الله عليه وآله در مدرسه صدر سكونت گزيد. (10) همزمان باورود ايشان به حوزه علميه نجف، آية اللهالعظمى شيخ مرتضى انصارى معروف به «شيخ الفقهاء» كه از بزرگترين علماى اسلام و مرجع تقليد آن زمان بود،رحلت كرد و جهان اسلام و به خصوص شيعيان عالم را در غم واندوهى عظيم فرو برد. سيد همواره سوداىبهره ورى از كمالات اين استاد جليل القدر را در سر مى پروراند، اما از قضاى روزگار هرگز به اين آرزو دست نيافت.او اگرچه خود را از رسيدن به اين فيض بزرگ محروم مى ديد، ليكن توانست از محضر بزرگانى، همچون آية اللهمحمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ) صاحب فتواى تحريم تنباكو، آية الله شيخ راضى(فرزند شيخ محمد جعفر،فقيه بزرگ عرب) و آية الله شيخ مهدى جعفرى و آية الله شيخ مهدى آل كاشف الغطا، استفاده هاى علمى وره توشه هاى معنوى فراوانى كسب كند (11) .

/ 22