بر كرسى تدريس - سید محمدکاظم یزدی فقیه دور اندیش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سید محمدکاظم یزدی فقیه دور اندیش - نسخه متنی

مرتضی بذر افشان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر كرسى تدريس

تدريس كه از جمله موفقيتهاى يك طلبه محسوب مى شود، درحوزه هاى علميه از تشريفات به دور است، چهبسا صدها نفر و گاهى نيزتعداد انگشت شمارى در محضر درس استاد زانو مى زنند و چه بسا سن استاد از شاگردخود كمتر باشد و شاگرد، متواضعانه در برابر استاد مى نشيندو استاد نيز خالصانه به تدريس مى پردازد; اين امرنياز به پايان تحصيلات حوزوى ندارد، بلكه هر زمانى كه طلبه كتابى را به اتمام رساند و مطالبش را به خوبىفهميد، مى تواند آن را براى ديگر طلاب تدريس كند. استاديزدى تبار ما هيچ گاه از تدريس غافل نبود. وى بعد ازهجرت ميرزاى شيرازى به سامرا به طور رسمى، حوزه درس خود را در نجف تشكيل دادو به تدريس خارج فقه واصول كه مرحله نهايى تحصيلات حوزوى است، پرداخت.

ديرى نپاييد كه شاگردان زيادى در درس ايشان حاضر شدند،به طورى كه تعداد آنان را تا دويست نفر ذكركرده اند. (12) استاد سيد محمدكاظم يزدى همواره با نظم خاصى در جلسه درس حاضر مى شد و با ذكرنكاتاخلاقى در لابه لاى درس، جان تشنه طالبان علم و فضيلت راسيراب مى كرد. با گذشت زمان، تعدادشركت كنندگان در محضر درس استاد، فزونى يافت و اين به خاطر علم استوار و تقواى زياد و اخلاص حاكم برجلسه درس آن فرزانه بود.

سيد محمد مهدى موسوى اصفهانى، نويسنده كتاب احسن الوديعه درباره حوزه درسى ايشان مى نويسد: حوزهدرخشان حضرت آية الله سيدمحمد كاظم يزدى، در اين اواخر، جامعتر، وسيعتر، متقنتر و نافعتر از درس ديگرفضلاى آن زمان بود. (13) .

اين مرد بزرگ، هر روز در وقت مشخصى به زيارت مرقد مطهر اميرمؤمنان على عليه السلام مى آمد و در جوارآن منبع فضايل، لختى را به اشك وانابه مى گذراند و با مولاى خود مناجات مى كرد. فقيه خردمند سيدمحمدكاظم، همه روز نماز جماعت را در صحن مطهر اميرمؤمنان على عليه السلام اقامه مى كرد (14) . بدون شك،توجه خاص حضرت على عليه السلام به سيد نقش بسزايى در پيشرفت وى و پيمودن مراحل عالى علم و عمل وسپس احراز مقام مرجعيت داشته است.

فقاهت

فقه اسلامى يكى از مقدس ترين علوم ارزنده و هدايتگر انسان به سوى كمال و بندگى خداست. فقه در واقع،فلسفه عملى زندگى بشر است و هر چه با زندگى انسان سر و كار دارد، موضوع حكمى از احكام فقهى قرارمى گيرد، به گونه اى كه نمى توان موردى از زندگى فردى و اجتماعى انسان يافت كه بى نياز از فقه باشد. دورانهاىمختلف كودكى، جوانى،پيرى... و حالات متفاوت آدمى از خواب، بيدارى، سيرى، گرسنگى... وصحنه هاى فراوانتعليم، تعلم، تجارت، سياست، زراعت، اقتصاد،بهداشت... و در يك كلام، هر آنچه از زندگى بشر متصور است،بستگى به فقه دارد.

علم فقه در عصر پيامبر و ائمه اطهار - سلام الله عليهم اجمعين - به ويژه در زمان امام باقر و امام صادق عليهماالسلام رونق چشمگير داشته است. ائمه اطهارعليهم السلام در زمان حيات، عهده دار بيان احكام فقهى بودند.اين روند تازمان حضرت مهدى(عج) ادامه داشت، اما در عصر غيبت آن حضرت،بيان حلال و حرام و اداره جامعهبه علما واگذار و مساله مرجعيت و تقليدمطرح شد و به صورت خاصى رواج گرفت; در بين علماى شيعه،كسانى شايستگى تصدى مقام شامخ مرجعيت را دارند كه علاوه بر تقوا و تهذيب نفس از قوه استنباط و اجتهاد ازمنابع فقهى برخوردار باشند. در عصرغيبت، مجتهدان و مراجع زيادى ظهور كرده، هر كدام بسته به علم و تقوا،مقلدانى داشته اند كه احكام الهى را براساس نظريات آن مرجع در زندگى خويش پياده مى كرده اند، اما در اينبين، عالمانى يافت مى شوند كه باويژگيهاى خاص، سرآمد ديگران بوده اند.

آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى از جمله كسانى بود كه باويژگيهاى منحصر به فرد علمى و عملى به اينمقام شامخ معنوى دست يافت و ديرى نپاييد كه مقلدان و مريدان وى در ايران، افغانستان وكشورهاى عربىفزونى يافت. ايشان بر مباحث فقهى، تسلط كامل داشت،از اين رو مسائل مشكل و پيچيده فقه را با بيانى روان وساده و با استدلالى قوى به طلاب عرضه مى كرد، به گونه اى كه شاگردان فراوانى، جذب شيوه درسى وى شدند.

آن گونه كه مورخان نوشته اند، تدريس اين استاد بزرگ در اين اواخر، جامع، وسيع، استدلالى و پرفايده تر ازدرس بيشتر فقهاى آن زمان بوده است. وى با تسلط كامل و مهارت تحسين برانگيز و استدلال قوى به طرحنظرات خود مى پرداخت و ابواب مختلف فقهى را يكى پس ازديگرى به بهترين وجه و آسانترين شيوه به پايانمى رساند، بدون استدلال قوى و قانع كننده از مباحث علمى نمى گذشت و به مثالهاى فراوان فقهى استشهادمى كرد. وقتى شاگردان، اشكالات و سؤالات خود را مطرح مى كردند يا در مثالهاى وى خدشه مى كردند، با سعهصدر به سخن آنان گوش مى داد و با وقار خاصى به آنان مى گفت: اين اشكال به ذهن من نيزآمد، آن گاه به اشكال،جواب مى داد. (15) ارزنده ترين اثر فقهى ايشان، كتاب معروف عروة الوثقى مى باشد كه شرح آن در بخش هفتمخواهد آمد.

مرجعيت

اگر به تاريخ بنگريم و سرگذشت بزرگان دين را مطالعه كنيم، به اين واقعيت دست خواهيم يافت كه روش فقهاىاسلام در مورد مرجعيت،پيوسته بر اين اساس استوار بوده كه آن را توفيقى بس عظيم، اما بسيارخطير وپرمسؤوليت و گران دانسته اند و در واقع نيز چنين است. جاى بسى خوشبختى و افتخار است كه اين سيرهپسنديده كه بيانگر روح تواضع،اخلاص، تقوا و بى اعتنايى بزرگان مذهبى و مراجع دينى به مقامات دنيوى است،به فضل پروردگار هنوز هم در ميان علماى ما جارى است و از اين پس نيز چنين خواهد بود، ان شاءالله.

آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى نيز سيره علماى صالح گذشته را در زمينه مرجعيت رعايت مى كرد و بااين كه از بزرگترين علماى آن زمان به شمار مى آمد، همواره از پذيرش اين امر خطير اجتناب مى ورزيدو دورىمى جست. مردم و علماى نجف كه به مقام علمى و معنوى وى به خصوص پس از رحلت ميرزاى بزرگ در سال1312 پى برده بودند،نسبت به پذيرش مرجعيت، به آن فقيه وارسته، اصرار مى كردند. (16) تاريخ،قاطعانه شهادتمى دهد كه اصرارهاى پياپى و درخواستهاى بى حد و حصر آحادملت در پذيرش مرجعيت از طرف ايشان، نقشىعظيم و بسزا داشته است.

سرانجام، ايشان از يك سو با خواسته علما و اصرار مردم و از سوى ديگر با احساس مسؤوليت در قبال سرنوشتاسلام و مسلمين به اين بارگران تن سپرد و با قبول مرجعيت جهان اسلام در رديف علمايى، همچون آية اللهالعظمى آخوند خراسانى (متوفاى 1329 ه . ق) و آية الله العظمى شيخ محمد طه نجف (متوفاى 1323 ه . ق) وديگر مراجع جاى گرفت.

وى بعد از رحلت آية الله العظمى آخوند خراسانى و آية الله العظمى محمد طه نجف، زعيم بزرگ جهان تشيعگرديد و به عنوان بزرگترين قدرت مذهبى و يگانه پاسدار حريم تشيع، حفظ كيان مسلمين را برعهده گرفت; آنروز كه دشمنان اسلام، كمر به نابودى اسلام بسته بودند، اين مرد بزرگ نيز به عنوان مجاهدى نستوه وسياستمدارى فرزانه به صحنه آمد.

دست خط فتواى آية الله سيدمحمدكاظم يزدى در مورد وجوب دفاع از بصره و قيام عليه كفار.

1) اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.

2) ملامحمد ابراهيم بن مولى حسن بن محمد بن ابراهيم محتشم اردكانى (متوفاى 1215ه . ق).

3) گفتنى است كه در حوزه هاى شيعه ابتدا طلبه با دوره كامل ادبيات عرب آشنا مى شود ودر دوره ادبيات، ازمنطق نيز در حدى بهره مى برد و سپس وارد فقه و اصول مى شود.فقه همان احكام الهى و سير استنباط آنهاست، اما اصول از وسايل و ابزارى بحث مى كند كه براى استنباط احكام به كار مى رود.

4) اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.

5) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص 87.

6) اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.

7) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص 78.

8) شيخ عباس قمى، فوائد الرضويه، ج 2، ص 596.

9) عقيقى بخشايشى، فقهاى نامدار شيعه، ص 402.

10) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص 78.

11) همان جا.

12) اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.

13) سيد محمد مهدى موسوى اصفهانى، احسن الوديعه، ج 1، ص 153.

14) اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.

15) احسن الوديعه، ج 1، ص 152- 153.

16) شيخ ذبيح الله محلاتى، اختران تابناك، ج 1، ص 389.

/ 22