سید محمدکاظم یزدی فقیه دور اندیش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سید محمدکاظم یزدی فقیه دور اندیش - نسخه متنی

مرتضی بذر افشان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. شيخ احمد كاشف الغطا

فرزند شيخ على و برادر علامه بزرگوارمحمد حسين كاشف الغطا در سال 1295ه . ق. در نجف به دنيا آمد. درايام كودكى مقدمات دروس حوزوى را آموخت و در سال 1312ه .ق. به اتفاق برادرش دردرس آية الله يزدى شركت جست و يكى از اوصياى چهارگانه مرحوم سيد گرديد. وى تاليفات بسيارى دارد و درعلوم مختلف به خصوص فقه و اصول، تبحرى خاص داشت. ايشان از مراجع تقليد شيعه بود و در كشورهاى عربى،مقلدان زيادى داشت (11) و پشتوانه محكمى براى برادرش به حساب مى آمد، اما متاسفانه عمر شريفش ناپايدار بودو در سن 49 سالگى در سال 1344 ه . ق. رحلت كرد. عروج روح بلندش، ضربه بزرگى براى برادر و ثلمه اىجبران ناپذير براى اسلام بود.

3. آية الله سيد حسن مدرس

، فرزند سيد اسماعيل. اين عالم سياستمدار كه در اصل از قمشه (شهرضا) مى باشد،آواى ديانت و سياست را توامان سرداد. شايد بتوان گفت: از نظر مبارزه با استبداد، تا قبل از امام خمينى(ره)بى نظير بوده است. وى در سال 1287 ه . ق. در «سرابه » ديده به جهان گشود، مقدمات حوزه را نزد پدرشآموخت و پس از آن به مدت سيزده سال در اصفهان، نزد ميرزا عبدالعلى نحوى و جهانگيرخان قشقايى تحصيلنمود، سپس به نجف اشرف هجرت كرد و مدت هفت سال از محضر حضرت آية الله سيد محمد كاظم يزدى وحضرت آية الله سيد محمد كاظم خراسانى بهره برد.

حضرت آية الله سيد حسن مدرس از شخصيت والايى برخوردار بود،به حدى كه در مجلس دوم شوراى ملى بهعنوان مجتهد طراز اول ازطرف علما انتخاب شد و از آن پس تا پنج دوره، در مجلس حضورداشت، در مدرسهسپهسالار نيز علوم حوزوى را تدريس مى كرد. امام خمينى قدس سره به دفعات در سخنرانيها از شخصيتگرانقدر ايشان تجليل مى كرد. وى كه با گفتار و كردارش اصل معروف «ديانت ما عين سياست ماو سياست ماعين ديانت ماست » را فرياد مى كرد، هماره منادى آزادى بودو اولين رقيب رضاخان مى شد و سرانجام توانستآن شخصيت قلدرمآب را به زانو درآورد.

روزى مدرس به قصد عزيمت به مدرسه سپهسالار از منزل خارج شد، وقتى درشكه چى جلو ايشان توقف كرد، ازوى پرسيد: تا مدرسه سپهسالار چقدر مى برى؟ درشكه چى گفت: سه قران. سيد در حالى كه سوار درشكه مى شد، با لبخند تمسخرآميزى گفت: چطور كرايه درشكه تامدرسه شاه سه قران است و حال آن كه شاه ايران سه قراننمى ارزد؟!

از آن جا كه وجود مدرس براى رضاخان، قابل تحمل نبود، دستور دادتا وى را دستگير كرده و در شهرهاىمختلفى از جمله «خواف » و «كاشمر»زندانى كنند. سرانجام به دستور رضاخان، وى را در شب بيست و هشتم ماهمبارك رمضان سال 1357 ه . ق. (1316 ه . ش.) در كاشمر به هنگام افطار به شهادت رسانيدند. امروزه قبرشريفش در امامزاده حمزه كاشمر،زيارتگاه عاشقان حق و عدالت مى باشد. (12) .

4. آية الله سيد محمد تقى خوانسارى

از ديگر شاگردان آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى است كه در ماهرمضان، سال 1305ه . ق. درخانواده اى كه به علم و فضل اشتهار داشت به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى را درزادگاهش خوانسار گذراند و در سال 1322 در حالى كه بيش از هفده سال نداشت، راهى نجف شد و پس ازگذراندن سطوح (13) به محضر درس مرحوم سيد محمد كاظم يزدى و مرحوم آخوند خراسانى راه يافت. اين عالمفاضل در جنگ جهانى اول كه عراقيها به يارى دولت عثمانى شتافتند، شركت كرد و چون رزمنده اى كارآزموده وشجاع بادشمنان اسلام جنگيد و سرانجام زخمى و اسير گرديد و سپس به هندوچين تبعيد شد.

حضرت امام خمينى - رضوان الله تعالى عليه - درباره او فرمود:

آقاى محمد تقى خوانسارى - رضوان الله تعالى عليه - به حبس رفت،يعنى گرفتند، اسيرش كردند، يعنى با يكعده ديگر اسيرش كردند وبردند به خارج. ايشان مى فرمودند كه ما را انگليسيها مى شمردند: يك،دو، سه، چهار،تحويل يك كسى مى دادند. آن وقت به آنها مى گفتند كه اينها آدم خورند. ما مامورين انگليسى مى شماريم كهمبادا شما رابخورند.

سرانجام شخصى كه در زندان از ايشان فلسفه و حكمت مى آموخت،موجبات نجاتش را فراهم كرد. ايشان بعد ازآزادى به زادگاهش بازگشت و در سال 1340ه . ق. بنا به پيشنهاد مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى،مؤسس حوزه علميه قم، به شهر قم آمد و در تاسيس حوزه مقدسه قم ايشان را يارى كرد. وى بعد از مرحومحائرى يكى از پشتوانه هاى بزرگ حوزه علميه قم محسوب مى شد و سرانجام پس از مدتها تلاش وخدمت، بهدعوت مردم همدان، بدان جا رفت و پس از اندكى اقامت، درهفتم ذى الحجه 1371 ه . ق. دار فانى را وداع گفت وروح پاكش به ملكوت اعلى پيوست. پس از وقوع اين حادثه غم انگيز، پيكر شريفش رابه قم انتقال داده و بعد ازتشييع با شكوه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) كنار مرقد استادش حاج شيخ عبدالكريم حائرىيزدى به خاك سپردند. (14) .

5. آية الله سيد عبدالحى طباطبايى يزدى

فرزند سيد ابوالقاسم، فقيهى متقى و پارسا بود. وى در يزد متولد شدو از ذهن سرشارى برخوردار بود.دوره ادبيات و دوره ابتدايى فقه و اصول را در يزد خواند و سپس بهنجف مهاجرت كرد و در آن جا از محضر مراجع بزرگ نجف، به خصوص آقاسيد محمد كاظم يزدى، سالهاىمتمادى استفاده برد تا به مراتب بالايى ازعلم و فقاهت رسيد. آن گاه به يزد برگشت و به تبليغ و تدريساشتغال ورزيد. وى در آن زمان از معدود كسانى بود كه به فريضه امر به معروف ونهى از منكر اهتمام داشت وبراى آن، اهميت خاصى قائل بود. سرانجام در شانزدهم محرم الحرام سال 1348 ه . ق . به اجداد گرامىخويش پيوست. (15) .

6. آية الله ملا عبدالرسول كاشانى

دانشمندى بزرگ و فقيهى ارزشمندبود. او ابتدا در كاشان،نزد ملا حبيب اللهكاشانى و ميرزا فخرالدين نراقى تحصيل نمود، سپس به نجف اشرف رفت و از محضر آية الله يزدى در فقه و اصولاستفاده ها برد، آن گاه به كاشان بازگشت و به حل مشكلات مردم پرداخت و در سال 1366 ه . ق. كتاب اعلامالشيعه را نوشت. (16) .

7. مرحوم آية الله آقا سيد يحيى

كه بعد از وفات مرحوم آقا ميرزا سيدعلى مدرس (متوفاى 1316ه .ق.) رياستعلمى حوزه علميه يزد رابرعهده داشت. (17) .

8. مرحوم آية الله آقا سيد حسين مدرس باغ گندمى كه مجتهدى بزرگ و زاهدى پاك سيرت بود. (18) .

9. مرحوم آية الله حاج ميرزا آقا، فرزند مجتهد بزرگ، آقا محمدجعفر كه از نظر زهد و مقام علمى در يزد كمنظير بود. (19) .

10. مرحوم آية الله آقا سيد محمد فيروزآبادى (متوفاى 1345ه . ق.)كه بعد از آية الله العظمى سيد محمد كاظميزدى مرجع تقليد شيعيان شد. (20) .

11. شيخ عبدالحسين رشتى.

12. سيد عبدالحسين شرف الدين العاملى.

13. شيخ ميرزا على ايروانى.

14. سيد على مدد موسوى.

15. شيخ محمد حسن مظفر.

16. سيد محمد حسين دزفولى.

17. شيخ محمدرضا غراوى.

18. شيخ مرتضى آل كاشف الغطا.

19. شيخ موسى دعيبل.

20. شيخ مهدى آل كاشف الغطا.

21. سيد هادى خراسانى.

22. شيخ هادى آل كاشف الغطا.

23. شيخ حسين رشتى. (21) .

1) اولين درس فقهى كه بعد از اتمام دوره ادبيات در حوزه، تدريس مى شود.

2) عتبات به شهرهاى مقدس كربلا و نجف و كاظمين و سامرا مى گويند.

3) آقا بزرگ تهرانى، شرح زندگانى ميرزاى شيرازى، ص 157.

4) حالتى است كه براى شخص عارف بر اثر رياضت و خودسازى ايجاد مى شود و به خيلى از حقايقماوراءالطبيعه دست مى يابد. «فرهنگ فارسى، معين، ج 4، ص 4310».

5) اعيان الشيعه، ج 9 ، ص 185.

6) علم فقه و اصول، همان علم احكام دين است. علم رجال نيز علمى است كه ازنسب شناسى و شخصيت شناسىكسانى كه احاديث را از امامان نقل كرده اند بحث مى كند.در علم كلام نيز از مسائل اعتقادى بحث مى شود.

7) همان، ص 306; اعيان الشيعه، ج 10، ص 83.

8) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص 77.

9) آواى بيدارى، ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، صفحات 12، 13، 30 و 40. زندگى وى را در مجموعه ديدار باابرار نوشته محمد رضا سماك بخوانيد.

10) ر ك: همان جا.

11) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص 79.

12) محمد شريف رازى، گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 258.

13) سطوح » به درسهاى شرح لمعه تا پايان كفايه گفته مى شود.

14) مجله نور علم، شماره 6، ص 98. براى اطلاع بيشتر از زندگانى وى به مجموعه «ديدار باابرار» از انتشاراتسازمان تبليغات اسلامى مراجعه كنيد.

15) گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 446.

16) على دوانى، نهضت روحانيون ايران، ج 1، ص 238.

17) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص 79.

18) همان جا.

19) همان جا.

20) همان جا.

21) محمد حرزالدين، معارف الرجال، ج 2، ص 390.

/ 22