غدیر در روایت قلم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غدیر در روایت قلم - نسخه متنی

محمد انصاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهداء


به دلسوخته ى شمع ولايت علوى

كه از شوق پر وبال سوزاند

و در گرماى خورشيد ولايت ذوب شد

تا نامش گرمى بخش محفل غديريان باشد

و 'الغدير' جاودانه ى ولايت شود.

به آرميده در خاك نجف

علامه امينى رضوان الله عليه

محمد

غدير يعنى...


به نام پروردگار غدير


غدير..

يعنى برادرى و محبت..

يعنى سر سپردن به همه ى خوبيها.

غدير..

يعنى جلوه ى عدالت و دين گرايى..

يعنى فرسايش ظلم و جاهليت..

يعنى ستودن سپيده ى عالم.

غدير يعنى موج درياها و زلال چشمه ى انسانيت.

غدير يعنى هزار برگ زيبا در نهال سبز ولايت.

غدير روزى است كه

آفتاب تيغه ى نورانيش را بر ساحل دلها كشيد؛

و گل محبت شكفت.

غدير يعنى قرآن؛

غدير يعنى آخرين پيامِ آخرين پيامبر صلى الله عليه و آله؛

غدير يعنى روايت فاطمه اطهر عليهم السلام؛

غدير يعنى خروش خاموش محسن عليه السلام در پشت در..

و فدا شدن به دست بى وفايان؛

غدير يعنى ريسمان بر گردن اميرالمؤمنين عليه السلام؛

غدير يعنى صبر امام مجتبى عليه السلام؛

غدير يعنى لب هاى تشنه ى كنار فرات؛

غدير يعنى آفتاب بر نيزه؛

غدير يعنى ناله ى سوزان زين العابدين عليه السلام؛

غدير يعنى شكوفايى علم به دست امام باقر عليه السلام؛

غدير يعنى مذهب جعفرى..

و كرسى درس آسمانى امام جعفر صادق عليه السلام؛

غدير يعنى موسى بن جعفر عليه السلام و زندان بغداد؛

غدير يعنى جلال خداوندى در امام هشتم عليه السلام؛

غدير يعنى امامت در هفت سالگى جواد الائمة عليه السلام؛

غدير يعنى جامعه ى كبيره ى امام هادى عليه السلام؛

غدير يعنى خانه نشينى امام عسكرى عليه السلام؛

و غدير يعنى عدالت؛

يعنى صلح؛

يعنى دين فراگيرى اسلام؛

يعنى سرنگونى ظلم؛

يعنى انتظار؛

يعنى فرج؛

و غدير يعنى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف.

غدير و باز هم غدير


و باز هم غدير؛

هر جا برويم باز هم غدير؛

اگر دوستى است..

اگر بحث و گفتگوست..

اگر دين است..

و اگر عقل است..

همه از حضور غدير است.

فراموش نكنيم:

غدير فقط يك تاريخ نيست

و تنها به يك بركه در بيابان حجاز پايان نمى پذيرد.

غدير فراخناى رسالت و شروع امامت است.

غدير حلقه ى وصل زنجيره ى نبوت و امامت است..

و اگر غدير نباشد اصول دين كامل نيست.

زندگى بدون غدير حيات مجازى است.

آيا اين گونه نيست؟

آيا غدير در وجود ما ذوب نشده است؟

آيا اين گونه نياموخته ايم كه غدير اسلام ماست؟

آرى، همين گونه آموخته ايم.

غدير ما عقيده ى ماست و چرا كه نباشد؟

امروز در هر جاى جهان نام شيعه است واژه ى غدير مى درخشد.

هر جا گفتار از سفر حج آخرين پيامبر صلى الله عليه و آله است، همه به

دنبال پايان اين سفرند.

كدام سفر؟!

و كدام پايان!؟

نداى عمومى صاحب نبوت را مى گويم كه

اين آخرين حج من است...

هر كه مى خواهد بيايد.

اين وداع من با كعبه و مكه... و اين حجة الوداع من است.

به راستى كه اين حج

آغاز زيبايى بود براى غدير و فرياد ولايت..

براى لقب 'اميرالمؤمنين'..

و تكميل دين و فزونى نعمت.

هر چه بود در بازگشت اين رفت و لحظه ى وداع حجة الوداع؛

و در كوير غدير كه چند راهى مسلمانان بود؛

و هر قومى و ملتى به وطن خويش باز مى گشت؛

كلام وحى همه را باز ايستادند.

در دل بيابان..

و زير تازيانه هاى سوزناك خورشيد؛

- اينها كه وصف قيامت است-

گويا رستاخيز به پا شده..!؟

آرى، اين رستاخيز ولايت است.

اين است قيامت رسول الله صلى الله عليه و آله به فرمان الله!

و نه يك لحظه..

يا يك نيم روز يا روزى؛

دل صحراى غدير روز دوم و سوم هم مهمانخانه ى ولايت بود.

سه روز و شب و صد و بيست هزار مسلمان؛

و صد و بيست هزار بيعت براى ولايت به امر نبوت؛

و صد و بيست هزار شنونده ى پيام غدير؛

و هم صد و بيست هزار بيننده ى غدير.

صد و بيست هزار شاهد ماجرا..

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله على را بر سر دست بلند نموده؛

و حديث غدير را فرياد مى زند:

من كنت مولاه فهذا على مولاه،

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه

و انصر من نصره و اخذل من خذله.

هر كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست..

خداوندا، دوست بدار هر كه او را دوست بدارد..

و دشمن بدار هر كه با او دشمنى كند..

و يارى كن هر كه ياريش كند..

و خوار نما هر كه او را خوار كند.

و نه صد و بيست هزار..

كه اگر شنونده باشد،

هر سال در عيد غدير پيامبر صلى الله عليه و آله فرياد مى زند..

و نه در عيد غدير... كه لحظه به لحظه ندا مى كند؛

و پيام غدير را اعلام مى دارد.

پس آفرين به آنان كه مى شنوند..

و نه فقط مى شنوند- كه شنونده بسيار است-

مى شنوند و مى فهمند، و نه همين..

آنان كه بعد از اين همه..

مى پذيرند.

يادگار غدير


غدير همه اش دوست داشتنى است.

تمامش اميد وروح افزايى است.

همه اش صفا ويكرنگى است، و همه جا را سبز و بهارى مى كند.

حتى يادگار غدير..

اميدمان را مى گويم..!؟

آخرين پناه!

او كه نزد هر كس و هر جا مى رويم سخن از اوست.

حتى غير مسلمانان!

همه از او مى گويند..

و به دنبال وى در جستجويند.

و چرا نباشند كه

هر چه پيش تر روند وپيش رفته تر شوند از اين زندگانى

نااميدتر مى شوند.

امروزِ بشر غير ديروز اوست كه به هر تازه اى افتخار مى كرد

انسان امروز در تنهايى به اين فكر مى افتد:

اين زندگى تحرك بى روح است و آن كه به هيچ منبع

روحانى حاضر در زمان خود وابسته نباشد كارگر بدن خود يا

ديگران است!

اين فطرت بشرى است.

از كودكان بپرسيد

كه آنها به نهادينه ى خدادادى شان نزديكترند.

آدمى دريافته زمان ومكان بدون سفير الهى نخواهد بود..

و هستى بدون او پاى بر جا نيست..

حتى براى لحظه اى!!

وچه زيبا كلامى است گفتارى از لبان پيامبر صلى الله عليه و آله:

'مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اًِّمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيتَةً جاهِلِيَّةً'.

'هر كس بميرد وامام زمانش را نشناسد

به مرگ جاهليت مرده است'!

و هم نور افشانى امام معصوم عليه السلام كه فرمود:

'لَوْ لا الْحُجَّةَ لَساخَتِ الاَرْضُ بِأَهْلِها'.

اگر حجت خداوند در روى زمين نباشد زمين اهل خود را

فرو مى برد.

پس در سر تا سر جهان سر برافراشته و با ضميرى استوار

اعلام مى كنيم:

امروزه در دنيا هيچ مكتبى بجز شيعه نمى تواند ادعا كند:

ما به سفير الهى حاضر در زمان خود عقيده داريم.

عده اى مى گويند: مهدى ما به آسمانها رفته و گروهى او را

از دنيا رفته مى پندارند كه بار ديگر زنده خواهد شد؛

و ديگران بر اين خيالند كه سفير الهى شان هنوز به دنيا

نيامده است!!

ولى اين تنها مكتب سر بلند تشيع است كه سر بلند نموده

ندا مى دهد:

مهدى ما امام زمان ماست.

مهدى شيعه حجت پروردگار در روى زمين و رابطه ى خلق با

خالق است و خواهد بود تا قيام كند و قيامت بپا نمايد.

شيعه مى گويد:

مهدى ماست كه پس از پدرش امام عسكرى عليه السلام- كه

يازدهمين جانشين رسول صلى الله عليه و آله است- عَلَم خليفة اللهى را به

دست گرفت؛

و هم اكنون همانند ديگران در روى زمين زندگانى مى كند؛

و به بركت قدمهاى او تمام عوالم هستى- و نه تنها زمين و يا

آنچه ما از هستى مى دانيم- پا برجاست و ادامه ى حيات مى دهد.

مهدى ماست كه روزى سر از پرده ى غيبت بيرون خواهد

آورد و آن كه مكتبهاى ديگر مهديش مى دانند از او پيروى

خواهد نمود و پشت سر او نماز مى گزارد.

در پر آشوب دنياى امروز به جرأت مى توان گفت:

اگر مهدى شيعه- اين يادگار غدير- را براى هر بشرى

توصيف كنيم ناخود دانسته دلباخته ودلداده ى او و عقيده مند به

وجودش مى گردد؛

چرا كه حقيقت هميشه نورانى است وفطرت سالم طالب

نور است.

حال اى مهدى شيعه..

بلكه اى مهدى خداوند؛

و اى مهدى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و تمام پيامبران..

اى مهدى حيدر كرار اميرالمؤمنين؛

و اى مهدى مادر هستى زهراى مرضيه..

وقت آن نشده كه سر از پرده ى غيبت بيرون آرى و خود

بگويى كه كيستى؟

اى مهدى حسن مجتبى و سيد الشهداء؛

و اى حجة بن الحسن..

به جان نياكانت ائمه معصومين عليهم السلام سوگند..

قلبمان گرفته و خود نمى دانيم چه فردايى در انتظار ماست.

اى مهدىِ بانوى صبر زينب كبرى و رقيه ى حسين؛

و اى خونخواه آل پاك رسول عليهم السلام..

/ 9