دلالت آيه مباهله بر افضليت على
وجه سوم از وجوهى كه دلالت بر فضيلت و اَفضليّت آن حضرت مى كند آن چيزى است كه از آيه مباركه 'تطهير' و آيه وافى هدايه 'مباهله' استفاده شده به بيانى كه در جاى خودش به شرح رفته و اين مختصر را گنجايش بسط نيست. بلى از فخر رازى، كلامى در ذيل آيه مباهله منقول است كه نقل آن در اينجا مناسب است، فخر بن الخطيب گفته كه شيعه از اين آيه استدلال مى كنند بر آنكه على بن ابى طالب عليه السّلام از جميع پيغمبران بجز پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و از جميع صحابه افضل است؛ زيرا كه حق تعالى فرموده "وَاَنْفُسَن ا وَاَنْفُسَكُمْ" [ سوره آل عمران "3"، آيه 61. ]؛ بخوانيم نفسهاى خود و نفسهاى شما را و مراد از 'نفس' نفس مقدّس نبوى نيست؛ زيرا كه دعوت اقتضاى مغايرت مى كند و آدمى خود را نمى خواند؛ پس بايد مراد ديگرى باشد و به اتفاق، غير از زنان و پسران كسى كه به 'اَنْفُسَنا' تعبير از او شده باشد به غير از على بن ابى طالب عليه السّلام نبود، پس معلوم شد كه حق تعالى نفس على را نفس محمد گرفته است و اتحاد حقيقى ميان دو نفس مُحال است؛ پس بايد كه مجاز باشد و در 'علم اصول' مُقرّر است كه حمل لفظ بر اَقْرَب مجازات اَوْلى است از حمل بر اَبْعَد، و اَقْرَب مجازات استواى على است با حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم در جميع امور و شركت در جميع كمالات مگر آنچه به دليل خارج شود مانند نبوّت كه به اجماع بيرون رفته است و على عليه السّلام در اين امر با او شريك نيست اما در كمالات ديگر با او شريك است كه از جمله فضيلت رسول خداست بر ساير پيغمبران و جميع صحابه و مردمان پس على عليه السّلام نيز بايد افضل باشد. تمام شد موضع حاجت از كلام فخر رازى. [ 'تفسير فخر رازى' 81/8، مسأله پنجم. ] وَلنِعْمَ مَا قالَ ابْن حماد رحمه اللّه:
وَسَمّاهُ رَبُّ الْعَرْشِ فى الذِّكْرِ نَفْسَهُ
عَلىُّ كَزُرّي مِنْ قَميصي اِشارَةٌ
وَقالَ لَهُمْ هذ ا وَصِيّي وَوارِثي
بِاَنْ لَيْسَ يَسْتَغْنِي الْقَميصُ عَنِ الزُّرِّ
وَمَنْ شَدَّ رَبُّ الْعالَمينَ بِهِ أَزْري
فَحَسْبُكَ هذَا الْقَوْلُ اِنْ كُنْتَ ذاخُبْرِ
بِاَنْ لَيْسَ يَسْتَغْنِي الْقَميصُ عَنِ الزُّرِّ
بِاَنْ لَيْسَ يَسْتَغْنِي الْقَميصُ عَنِ الزُّرِّ
ابن حمّاد در هر يك از اين سه شعر اشاره به فضيلتى از فضايل اميرالمؤمنين عليه السّلام نموده در شعر اوّل اشاره به آيه مباهله و در ثانى به حديث غدير و تعيين كردن پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم آن جناب را به وصايت و در شعر سوم اشاره كرده به حديث شريف نبوى كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام فرموده چنانكه ابن شهر آشوب نقل كرده 'اَنْتَ زُرّى مِنْ قَميصي'؛ [ 'مناقب آل ابى طالب' ابن شهر آشوب 247/2. ] يعنى نسبت تو با من نسب تكمه است با پيراهن و ابن حماد در شعر خود گفته كه اين تشبيه اشاره است به آنكه همچنان كه پيراهن تكمه لازم دارد و محتاج است به او، پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم هم على عليه السّلام را لازم دارد و از او مستغنى نيست.
سخاوت حضرت على
وجه چهارم: كثرت جود و سخاوت آن جناب است و اين مطلب مشهورتر است از آنكه ذكر شود، روزها روزه مى گرفت و شبها به گرسنگى مى گذرانيد و قوت خود را به ديگران عطا مى فرمود، و سوره هَلْ اَتى در باب ايثار آن حضرت نازل شده و آيه "اَلّذَينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيْل وَالنَّهارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً" [ سوره بقره "2"، آيه 274. ] در شأن او وارد شده. مزدورى مى كرد و اجرتش را تصدّق مى نمود و خود از گرسنگى بر شكم مبارك سنگ مى بست و بس است شهادت معاويه كه اَعْدا عَدُوّ آن حضرت است به سخاوت آن جناب؛ چه اَلْفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الاَعْدآءُ. معاويه گفت: در حق او كه على عليه السّلام اگر مالك شود خانه اى از طلا و خانه اى از كاه، طلا را بيشتر تصدّق مى دهد تا هيچ از آن نماند. و چون آن جناب از دنيا رفت هيچ چيز باقى نگذاشت مگر دَراهِمى كه مى خواست خادمى از براى اهل خود بخرد و خطاب آن حضرت با اَمْوال دنيويّه به 'يا بَيْضاء وَيا صَفْراء غَرّى غَيْرى' [ 'كشف اليقين' علامه حلى ص 87. ] و جاروب نمودن او بيت المال را بعد از تصدّق اموال و نماز گزاردن در جاى او، در كتب سُنّى و شيعه مسطور است.
شيخ مفيد رحمه اللّه از سعيد بن كلثوم روايت كرده است كه وقتى در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام بودم آن حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام را نام برد و مدح بسيار نمود آن جناب را تا آنكه فرمود: به خدا قسم كه على بن ابى طالب عليه السّلام هيچ گاهى در دنيا حرام تناول نفرمود تا از دنيا رحلت كرد و هيچ وقت دو امرى از براى او روى نمى داد كه رضاى خدا در آن دوامر باشد مگر آنكه اميرالمؤمنين عليه السّلام اختيار مى كرد آن امرى را كه سخت تر و شديدتر بود و نازل نشد بر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازله و امر مهمى مگر آنكه على عليه السّلام را براى كشف آن مى طلبيد و هيچ كس را در اين امّت طاقت عمل رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم نبود مگر اميرالمؤمنين عليه السّلام و عمل آن حضرت مانند عمل شخصى بود كه مواجه جنّت و نار باشد كه اميد ثواب و ترس عقاب داشته باشد و در راه خدا از مال خويش كه به كدّ يمين و رشح جبين حاصل كرده بود هزار بنده خريد و آزاد كرد و قوت اهل خانه آن حضرت زيت و سركه و عجوه بود و لباس او از كرباس تجاوز نمى كرد و هرگاه جامه مى پوشيد كه آستين آن بلند بود مِقْراضى مى طلبيد و آن زيادتى را مى بريد، و هيچ كس در اهل بيت و اولاد آن حضرت مثل على بن الحسين عليه السّلام در لباس و فقاهت اَشْبَه به او نبود الخ. [ 'ارشاد شيخ مفيد' 141/2 142. ]