سبقت حضرت على در ايمان
وجه نهم: آنكه آن حضرت اسبق ناس بود در ايمان به خدا و رسول؛ چنانچه عامّه و خاصّه به اين فضيلت معترفند و دشمنان او انكار او نمى توانند نمود؛ چنانكه خود اميرالمؤمنين عليه السّلام اين منقبت را در بالاى منبر اظهار فرمود و احدى انكار آن نكرد. [ 'شرح نهج البلاغه' ابن ابى الحديد 30/1. ]
از جناب سلمان روايت شده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
اَوَّلُكُمْ وُرُودا عَلَىَّ الْحوضَ وَاَوَّلُكُمْ اِسْلاما عَلِىُّ بْنُ ابى طالب. [ 'الاستيعاب' 1091/3 تحقيق: البجاوى. ]
و نيز آن حضرت به فاطمه عليهاالسّلام، فرمود: زَوَّجْتُكِ اَقْدَمَهُمْ اِسلاما وَاَكثْرَهُمْ عِلْما. [ 'بحارالانوار' 133/43. ] و اَنَس گفته كه برانگيخت حق تعالى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را در روز دوشنبه و اسلام آورد على عليه السّلام در روز سه شنبه. [ 'الاستيعاب' 1095/3. ]
و خزيمة بن ثابت انصارى در اين باب گفته:
مآ كُنْتُ اَحْسِبُ هذَا الاَمْرَ مُنْصَرِفا
وَاَعْرِفُ النّاسِ بِالا ثارِ وَالسُّنَنِ
وَ آخِرُ النّاسِ عَهْدا بِالنَّبِىِّ وَمَنْ
جِبْرِيلُ عَوْنٌ لَهُ فِى الْغُسْلِ وَالْكَفَنِ
عَنْ هاشِمٍ ثُمَّ مِنْها عَنْ اَبى حَسَنٍ
اَلَيْسَ اَوَّل مَنْ صَلّى بِقِبْلَتِهِمْ
جِبْرِيلُ عَوْنٌ لَهُ فِى الْغُسْلِ وَالْكَفَنِ
جِبْرِيلُ عَوْنٌ لَهُ فِى الْغُسْلِ وَالْكَفَنِ
شيخ مفيد رحمه اللّه روايت كرده از يحيى بن عفيف كه پدرم با من گفت: روزى در مكّه با عبّاس بن عبدالمطّلب نشسته بودم كه جوانى داخل مسجد الحرام شد و نظر به سوى آسمان افكند و آن هنگام وقت زوال بود پس رو به كعبه نمود و به نماز ايستاد، در اين هنگام كودكى را ديدم كه آمد در طرف راست او به نماز ايستاد و از پس آن زنى آمد و در عقب ايشان ايستاد، پس آن جوان به ركوع رفت و آن كودك و زن نيز ركوع كردند، پس آن جوان سر از ركوع برداشت و به سجده رفت آن دو نفر نيز متابعت كردند، من شگفت ماندم و به عبّاس گفتم: امر اين سه تن امرى عظيم است! عبّاس گفت: بلى، آيا مى دانى ايشان كيستند؟ اين جوان محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب فرزند برادر من است و آن كودك على بن ابى طالب فرزند برادر ديگر من است و آن زن خديجه دختر خُوَيْلد است، همانا بدانكه فرزند برادرم محمّد بن عبداللّه مرا خبر داد كه او را خدائى است پروردگار آسمانها و زمين است و امر كرده است او را به اين دينى كه بر طريق او مى رود، و به خدا قسم كه بر روى زمين غير از اين سه تن كسى بر دين او نيست. [ 'ارشاد شيخ مفيد' 29/1. ]
فصاحت حضرت على
وجه دهم: آنكه آن حضرت افصح فصحاء بود و اين مطلب به مرتبه اى واضح است كه مُعاويه اذعان به آن نموده چنانچه گفته: واللّه كه راه فصاحت و بلاغت را بر قريش كسى غير على نگشوده و قانون سخن را كسى غير او تعليم ننموده. [ 'شرح نهج البلاغه' ابن ابى الحديد 1 /24 25. ] و بلغاء گفته اند در وصف كلام آن جناب كه دوَن كَلامِ الْخالقِ و فوقَ كَلامِ الْمَخْلُوق [ مأخذ پيشين. ] و كتاب 'نهج البلاغه' اَقْوى شاهدى است در اين باب و خدا و رسول داند اندازه فصاحت و دقائق حكمت كلمات آن حضرت را و هيچ كس آرزو نكرده است و در خاطرى نگذشته است كه مانند خُطَب و كلمات آن حضرت تلفيق كند و اگر بعضى از علماى سنّت و جماعت خطبه شقشقية را از خُطَب آن حضرت نشمردند و منسوب به سيد رضى جامع نهج البلاغه كردند مطلبى دقيق در اين باب ملحوظ نظر داشته اند والاّ بر اهل ادب و خبره پوشيده نيست سخافت قول ايشان؛ چه علماى اخبار ذكر كرده اند كه پيش از ولادت سيد رضى رحمه اللّه اين خطبه را در كتب سالفه يافتند. و شيخ مفيد كه ولادتش بيست و يك سال قبل از سيد رضى رحمه اللّه واقع شده اين خطبه را در كتاب 'ارشاد' نقل كرده و فرموده كه جماعتى از اهل نقل به طُرُق مختلفه از ابن عباس روايت كرده اند كه اميرالمؤمنين عليه السّلام اين خطبه را در رَحْبَه انشاء فرمود و من نيز در خدمت آن حضرت حاضر بودم. [ 'ارشاد شيخ مفيد' 284/1. ] و ابن ابى الحديد و فصحاى عرب و علماى ادب متفقند كه سيد رضى رحمه اللّه و غير او ابدا به امثال اين كلمات تَفَوُّه نتوانند كرد. [ 'شرح نهج البلاغه' ابن ابى الحديد 205/1. ]