جايگاه شعر در منطق - منطق (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق (1) - نسخه متنی

محمود منتظری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بنابر آنچه بيان شد، بين شعر به معناى ارسطويى ، عروضى و نو آن نسبت عموم و خصوص من وجه است ؛ چرا كه بر اساس ديدگاه ارسطويى، نثرهاى خيال پردازانه نيز به لحاظ منطقى كلام شعرى است . هم چنان كه منظومه هاى صرفى ، نحوى ، فلسفى ، منطقى و . . . به جهت مقفّا ، موزون و مساوى بودن ابيات و مصراع ها از نظر عروضيان شعر است و همچنين شعر نو نيمايى كه آهنگين و خيال انگيز است و موجب قبض و بسط روح و روان انسان مى شود، اگر چه عنصر قافيه و تساوى اوزان در آن موجود نباشد . البته اگر كلامى هم موزون و مقفّا و داراى تساوى مصرعى و بيتى باشد و هم خيال انگيز ، شعر به تمام معانى تحقق يافته است .

به نظر مى رسد بهترين و كامل ترين نوع شعر عبارت است از : كلامى خيال انگيز كه از اقوال موزون ، مساوى و هم قافيه تأليف شده است ؛ زيرا چنين تعريفى هم به عنصر لفظ و هم به عنصر معنا به طور كامل وفادار است .

آنچه حائز اهميّت است اين كه شعر هنگامى كه به عنوان يك صناعت استدلالى به كار مى رود لاجرم بايد از صورت مناسب آن نيز بهره مند باشد. مانند: صبح انعكاس لبخند توست. انعكاس لبخند تو اجازه زندگى است. بنابر اين، صبح اجازه زندگى است.

با عنايت به آنچه بيان شد، روشن مى شود مبدأ اين صناعت مخيّلات است .

جايگاه شعر در منطق

شعر حقيقتى است كه به لحاظ ابعاد متعدد آن صلاحيت طرح و بررسى در علوم مختلف را دارد . شعر از آن جهت كه از وزن و قافيه و آرايش هاى ادبى برخوردار است ، صناعتى ادبى به شمار مى آيد كه به لحاظ وزن و قافيه در علم عَروض و به دليل بهره گيرى از ظرافت ها و نكته هاى زيباشناختى در علم بديع قابل طرح و بررسى است . امّا فراتر از لفظ و امور مربوط به آن ، شعر داراى بعد و حقيقتى است كه از معنا نشأت مى گيرد و چون روح در كالبد شعر سارى و جارى است. اين جنبه از شعر، امرى است كه به تحليل منطقى - فلسفى محتاج است .

منطقيون در فن شعر به تحليل ساختار معنايى شعر مى پردازند و به انسان متفكّر مى آموزند كه در مقام استدلال هيچ گاه شعر را به عنوان عاملى براى دستيابى به تصديق

/ 196