اى غره ماه از ار صنع تو غرانوك قلم صنع تودر مبدا فطرتتا از دم جان پرور او زنده شود خاك سجاده نشينان نه ايوان فلك راهم رازق بى ريبى و هم خالق بى عيبتا از دم جان پرور او زنده شود خاك مامور تو از برگ سمن تا بسمندرتوحيد تو خواند بسحر مرغ سحر خوانتا از دم جان پرور او زنده شود خاك برقله ى كهسار زنى بيرق خورشيداز ژس رخ لاله عذران سپهرىتا از دم جان پرور او زنده شود خاك بيد طبرى را كند از امر تو بلبلاز رايحه ى لطف تو سايد گل سورىتا از دم جان پرور او زنده شود خاك تا از دم جان پرور او زنده شود خاكخواجو نسزد مدح و نا هيچ ملك راتا از دم جان پرور او زنده شود خاك
وى طره شب از دم لطف تو مطراانگيخته برصفحه ى كن صورت اشياتا از دم جان پرور او زنده شود خاك حكم تو فروزنده قناديل زواياهم ظاهر پنهانى و هم باطن پيداتا از دم جان پرور او زنده شود خاك مصنوع تو از تحت رى تا برياتسبيح تو گويد بچمن بلبل گوياتا از دم جان پرور او زنده شود خاك برپرده ى زنگار كشى پيكر جوزاچون منظر مينو كنى اين چنبر ميناتا از دم جان پرور او زنده شود خاك وصف الف قامت ممدوده ى حمرادر صحن چمن لخلخه ى عنبر ساراتا از دم جان پرور او زنده شود خاك در كالبد باد دمى روح مسيحاآلا ملك العرش تبارك و تعالىتا از دم جان پرور او زنده شود خاك