حال - نحو مقدماتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نحو مقدماتی - نسخه متنی

محمود ملکی اصفهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حال

مثال:

1ـ مفعول مطلق تأکيدي: قُمْتَ قياماً.

2ـ مفعول مطلق نوعي: قُمْتُ قيامَ الأميرِ.

3ـ مفعول مطلق عددي: ضَرَبْتُ زيداً ضَرْبَتَينِ.


حال
غالباً اسم مشتقّي است که هيأت و چگونگي صاحب خود را بيان مي کند.

حال منصوب است و در جواب سؤال «در چه حالي؟»، «چگونه؟»، «به چه کيفيتي؟» مي آيد.

مثال1: جاءَ زَيدٌ راکِباً.

ترکيب: جاءَ: فعل و عامل در حال، زيدٌ: فاعل و ذولاحال، راکباً حال.

مثال2: رَکِبْتُ الفَرَسَ مُسَرَّجاً.

ترکيب: رَکِبْتُ: فعال و فاعل و عامل در حال، الفَرَسَ: مفعول به و ذوالحال، مسرَّجاً: حال.

تقديم حال بر عامل خود:
اگر حال صدارت طلب باشد لازم است بر عامل خود مقدم شود.

مثال: کَيفَ جاءَ زيدٌ؟
ترکيب:کَيفَ: اسم استفهام، مبني بر فتح، محلّاً منصوب، حال، جاءَ: فعل و عامل در حال، زيد: فاعل و ذوالحال.

/ 112