غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بود شهرى و مهى آن نيز محمل بست و رفت





  • بود شهرى و مهى آن نيز محمل بست و رفت
    بود محل بندى ليل ز باد روزگار
    تا نگردم گرد دام زلف ديگر مهوشان
    دل به راه او چو مرغ نيم به سمل مي طپيد
    تا گشايد بر كه از ما قايلان درد خويش
    خود در آب چشم خويشم غرق و مي سوزم كه او لال بادا محتشم با همدمان كان تازه گل
    لال بادا محتشم با همدمان كان تازه گل



  • كرد خود بدمهرى و تهمت به صد دل بست و رفت
    محملى كز ناز آن شيرين شمايل بست و رفت
    پاى پروازم به آن مشگين سلاسل بست و رفت
    او به فتراك خودش چون صيد به سمل بست و رفت
    چشم لطفى كز من آن بي درد و غافل بست و رفت
    غافل از سيل چنين پرزور محمل بست و رفت رخت ازين گلشن ز غوغاى عنا دل بست و رفت
    رخت ازين گلشن ز غوغاى عنا دل بست و رفت


/ 626