غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمى كه همچو آب روان در ديار اوست





  • حكمى كه همچو آب روان در ديار اوست
    از غيرتم هلاك كه بر صيد تازه اى
    خون مي چكاند از دل صد صيد بي نصيب
    بدعاقبت كسى كه چو من اعتماد وى
    حرفى كه مي گذارد و مي داردم خموش
    باغيست تازه باغ عذارش كه بى گزاف
    نيكوترين نوازش جانان محتشم فرياد اگر نه جابر آزار او شود
    فرياد اگر نه جابر آزار او شود



  • خونريز عاشقان تبه روزگار اوست
    هم زخم زخم كارى و هم كار كار اوست
    تير شكارى كه نصيب شكار اوست
    بر عهدهاى بسته نا استوار اوست
    لطف نهان و مرحمت آشكار اوست
    صد فصل در ميان خزان و بهار اوست
    آزار جان خسته و جسم فكار اوست سلمان جابرى كه خداوندگار اوست
    سلمان جابرى كه خداوندگار اوست


/ 626