غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صبح آن كه داشت پيش تو جام شراب را





  • صبح آن كه داشت پيش تو جام شراب را
    مه نيز تافتد ز تو در بحر اضطراب
    ممنون ساقيم كه به روى تو پاك ساخت
    اى تير غمزه كرده به الماس خشم تيز
    از هم سرو تن و دل و جان مي برند و نيست
    در من فكند ديدن او لرزه واى اگر
    ديديم چشم جادوى آن مه شبى به خواب
    در گرم و سرد ملك نكوئى فغان كه نيست او مي شود سوار و دل محتشم طپان
    او مي شود سوار و دل محتشم طپان



  • در آتش از رخ تو نشاند آفتاب را
    شب جام گير و برفكن از رخ نقاب را
    زان آب شعله ى رنگ نقاب حجاب را
    درياب نيم كشته ز هر عتاب را
    جز لشگر غمت سبب انقلاب را
    داند كه چيست واسطه ى اضطراب را
    اما دگر به چشم نديديم خواب را
    قدرى دل پرآتش و چشم پر آب را كو پردلى كه آيد و گيرد ركاب را
    كو پردلى كه آيد و گيرد ركاب را


/ 626