دلا نخل امل بنشان كه باز آن سروناز آمد
دلا نخل امل بنشان كه باز آن سروناز آمد گريزان شد فراق و هجر بي خم زد تو هم اكنون بزن بر بام چرخ اى بخت ديگر نوبت عشقم دگر غوغاى مرغانست در نخجير گاه او تو نيز اى دل كه مالامال رازى مطمن باشى دگر ما و بهاى خون خود كردن چو آب ارزان مخور غم محتشم من بعد كان غمخوار پيدا شد
مخور غم محتشم من بعد كان غمخوار پيدا شد
تو هم اى خان باز آ كه عمر رفته باز آمد روى افسرده كى كان مايه ى سوز و گداز آمد كه با حسن بلند آوازه باز آن سروناز آمد كه آواز پر شهباز و بانك طبل باز آمد كه آن جنبش نشين بحر بي آرام باز آمد كه با سرمايه ى ناز آن خريدار نياز آمد مزن ديگر دم بيچارگى كان چاره ساز آمد
مزن ديگر دم بيچارگى كان چاره ساز آمد