اى هنوزت مژه از صف شكنى بر سر ناز
اى هنوزت مژه از صف شكنى بر سر ناز ما به جان ناز كشيم از تو اگر هم روزى نام جلاد بران غمزه منه كاندر قتل ديده هرچند كه گستاخ بود چون بيند بردرت منتظرند اهل هوس واى اگر سر آن نرگس پرحوصله گردم كه ز من محتشم را شود آن روز سيه دفتر عمر
محتشم را شود آن روز سيه دفتر عمر
گوشه ى چشم تو دنباله كش لشگر ناز خط اجازت ده حسنت شود ازكشور ناز كار جلاد نباشد زدن خنجر ناز تكيه ى نخل گران بار تو بر بستر ناز در رغبت بگشائى و ببندى در ناز صد نگه بيند و يك ره نگرد از سر ناز كه بشوئى تو ز بسيارى خط دفتر ناز
كه بشوئى تو ز بسيارى خط دفتر ناز