منم از مهر به غم خوردنت اى يار حريص
منم از مهر به غم خوردنت اى يار حريص باغ حسن تو نم از خون جگر مي طلبد ز آب و آيينه بجو صورت اين سر كه چراست مرض عشق من آن مايه ى بد ناميها خنده فرماى لب حسن كه آن زارى ماست زود جانها به بهاى دهنش رفته كه بود ميتوان باخت ز بسيارى لطفش به رقيب نازكاين نوع شود سلسله جنبان هوس محتشم حرص تو ظاهر شده در ديدن او
محتشم حرص تو ظاهر شده در ديدن او
تو غلط مهر به غمخوارى اغيار حريص گريزاريست مرا ديده ى خونبار حريص به تماشاى جمالت در و ديوار حريص كرده او را به هلاك دل بيمار حريص يار را كرده به آزار دل زار حريص جنس ناياب و محل تنگ و خريدار حريص كه حريص است به آزارم و بسيار حريص به طلب چون نشود طبع طلبكار حريص كه به خونت شده آن غمزه ى خونخوار حريص
كه به خونت شده آن غمزه ى خونخوار حريص