غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرچه ناچار از درت اى سرو رعنا مي روم





  • گرچه ناچار از درت اى سرو رعنا مي روم
    رفتنم را بس كه ميترسم كسى مانع مي شود
    رفته خضر ره ز پيش اما من گم كرده پى
    عقل و دين و دل كه مخصوصند بهر الفتت
    مي روم در پى بلاى هجر از ياد وصال
    گفتيم كى خواهى آمد باز حال خود بگو واى بر من محتشم ز غايت بيچارگى
    واى بر من محتشم ز غايت بيچارگى



  • از گرفتارى دلم اينجاست هرجا مي روم
    مي روم امروز و مي گويم كه فردا مي روم
    هست تا سر مي كشم يا هست تا پا مي روم
    مي گذارم با تو وحشى انس تنها مي روم
    اشگم از چشم بلا بين ميرود تا مي روم
    حال من در پرده ى غيب است حالا مي روم در رهى كانرا نهايت نيست پيدا مي روم
    در رهى كانرا نهايت نيست پيدا مي روم


/ 626