غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دل خود را هنوز اندر تمناى تو مي بينم





  • دل خود را هنوز اندر تمناى تو مي بينم
    نسيم آشنائى لرزه مي اندازدم بر تن
    به شكلت ديده ام شوخى و خواهد كشتنم گويا
    بات عشق ديرين بين كه دارم چشم برغيرى
    به خونم كرد چابك دست ديگر دست خود رنگين
    گل اندامى دگر افكنده در دامم ولى خود را برآتش ميزنى هردم ز جائى محتشم خود را
    برآتش ميزنى هردم ز جائى محتشم خود را



  • كه ميميرم چو ماهى را به سيماى تو مي بينم
    چو سروى را به لطف قد رعناى تو مي بينم
    كه در وى نشاء عاشق كشيهاى تو مي بينم
    ولى دل را پر از آشوب و غوغاى تو مي بينم
    سر خود را ولى افتاده در پاى تو مي بينم
    اسير اندر خم زلف سمن ساى تو مي بينم كه ديداست آن چه من از طبع خود راى تو مي بينم
    كه ديداست آن چه من از طبع خود راى تو مي بينم


/ 626