غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همچو شمع از مجلست گريان و سوزان مي رويم





  • همچو شمع از مجلست گريان و سوزان مي رويم
    همره ما جز خيال كاكل و زلف تو نيست
    ساختن با محنت عشق تو آسانست ليك
    همچو بلبل بينوا دور از گلستان مي شويم
    همچو مور از پايه ى تخت سليمان گشته دور
    يعنى از خاك حريم شاه سوى ملك فارس محتشم درمان درد ما وصال يار بود
    محتشم درمان درد ما وصال يار بود



  • رشك بر رخ تاب در دل داغ بر جان مي رويم
    خود پريشانيم و با جمعى پريشان مي رويم
    از جفاى دهر و ناسازى دوران مي رويم
    همچو طوطى تلخ كام از شكرستان مي رويم
    هم به ياد او سوى تخت سليمان مي رويم
    ز اقتضاى گردش گردون گردان مي رويم وه كه درد خويش را ناكرده درمان مي رويم
    وه كه درد خويش را ناكرده درمان مي رويم


/ 626