به مجلس بحث از آن خصمانه اغيار مي كردم
به مجلس بح از آن خصمانه اغيار مي كردم ز بختم با حريفان كار مشكل شد كه پى در پى زبان در بح با اغيار و دل در مشورت با او سخن مي گفتم اندر بزم با پهلونشينانش نويد بزم خاصم دوش باع بود در مجلس رقيبى بود در بيدارى شبگرديم با او نهان مي خواستم چون از حريفان لطف او با خود در افشاى جدل با مدعى از مصلحت بينى نمي شد محتشم گر دوست امشب هم زبان من
نمي شد محتشم گر دوست امشب هم زبان من
كه جانب دارى فهم از اداى يار مي كردم به تعليم اشارات نهانش كار مي كردم من از دل بي خبر نظاره ى ديدار مي كردم نظر را در ميان مشغول آن رخسار مي كردم كه بهر زود رفتن كوشش بسيار مي كردم كه پى گم كرده امشب سير با اغيار مي كردم بهر يك حرفى از بي لطفيش اظهار مي كردم به ظاهر گفتگوئى نيز با دل دار مي كردم ميان دشمنان كى جرات اين مقدار مي كردم
ميان دشمنان كى جرات اين مقدار مي كردم