روز من زان زلف ميدانم سيه خواهد شدن
روز من زان زلف ميدانم سيه خواهد شدن قد اگر اين است پر تنها ز پا خواهدفتاد ماه نو صد ناز خواهد كرد بر مهر آن زمان گر خرام اين است بس جانها ز پا خواهد فتاد گر به صيد انداختن پردازد آن رعنا سوار بر نگاهش دوز چشم اى دل كه مرهم كارى راحتى كز تيغ او ديدم من آن خون خوار را محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنين
محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنين
حال من زان خال ميدانم تبه خواهد شدن جلوه گر اين است پر دلها زره خواهد شدن كان چنان نازان به آنطرف كله خواهد شدن گر روش اين است بس دلها زره خواهد شدن صيد پردازنده صد صيد گه خواهد شدن در ميان تيرباران نگه خواهد شدن قتل من كفاره ى چندين گنه خواهد شدن سيل اشگ من ز ماهى تا به مه خواهد شدن
سيل اشگ من ز ماهى تا به مه خواهد شدن