توسن حسن كرده زين طفل غيور سركشي
توسن حسن كرده زين طفل غيور سركشى سكه عشق مي شود تازه كه باز از بتان گشته به قصد بي دلان مايل خانه كمان سهم كشنده ناوكى مي كشدم كه در پيم در حركات پشت زين هست سبك تر از صبا اى منم از خمار غم كز تازه دگر باز به بزم زلف را دام كه كرده بوده اى
باز به بزم زلف را دام كه كرده بوده اى
تا تو نگاه كرده اى گشته بلند آتشى نوبت حسن مي زند كودك پادشه وشى صيد فكن خدنگى از پادشاهانه تر كشى داده عنان رخش كين صيد كشى كمان كشى آن كه بپا نشست ازو كوه كشيده ابرشى ساقى عشق در قدح كرده شراب بي غشى كامد از انجمن برون محتشم مشوشى
كامد از انجمن برون محتشم مشوشى