غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حرف عشقت مگر امشب ز يكى سرزده است





  • حرف عشقت مگر امشب ز يكى سرزده است
    زده جام غضب آن غمزه مگر غمزده اى
    شعله ى شمع جمالت شده برهم زده آه
    خونت از غيرت اشك كه به جوش است كه باز
    مي گذشتى وز ميغ مژه خون مي باريد
    جيب جانش ز من اندر خطر است آن كه چنين
    حاجبت كرده كمان زه مگر از كم حذرى خوش حريفيست كه در وادى عشقت همه جا
    خوش حريفيست كه در وادى عشقت همه جا



  • كه حيا اين همه آتش به گلت در زده است
    طاق ابروى تو را گفته و ساغر زده است
    مرغ روح كه به پيرامن آن پرزده است
    گل تبخاله ز شيرين رطبت سرزده است
    كه به حيران شده اى چشم تو خنجر زده است
    دامن سعى به راه طلبت بر زده است
    داد جرات زده اى قصر تو را در زده است خيمه با محتشم از لاف برابر زده است
    خيمه با محتشم از لاف برابر زده است


/ 626