بيچاره باشد همواره عاشق
بيچاره باشد همواره عاشق گردون نگردد روزى كه گردد صد پاره شد دل اما همان هست گر سر كشيدى يكباره معشوق گر شرم بودى هرگز نكردى نبود گر آدم اى ترك خونخوار حسنت فزون باد تا محتشم را
حسنت فزون باد تا محتشم را
عشق اين چنين است بيچاره عاشق از كوى معشوق آواره ى عاشق بر روى خوبان هر پاره عاشق از پا فتادى صد باره عاشق در روى معشوق نظاره عاشق خواهى تراشيد از خاره ى عاشق بينند ياران همواره عاشق
بينند ياران همواره عاشق