غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از باده عيشم بود مستانه به كف جامي





  • از باده عيشم بود مستانه به كف جامى
    اى هم دم از افسانه يك لحظه به خوابش كن
    با اين همه زهداى بت در عشق تو نزديكست
    گر كار تو در پرهيز پر پيش نمي آيد
    اى بسته زبان از خشم خود گو كه نمي بايد
    آن كرد گرفتارم كز زلف بتان افكند
    با اين همه چالاكى اى پيك صبا تا چند
    هنگامه به آن كو براى ديو جنون شايد
    فردا چه شود يارب كان شوخ به بزم آمد
    اى سرو چمن مفروش پر ناز كه مي بايد در بزم تو اين بد نام جان داد و نداد ايام
    در بزم تو اين بد نام جان داد و نداد ايام



  • زد ساغر من بر سنگ ديوانه مي آشامى
    شايد كه جهان گيرد يك مرتبه آرامى
    كز مستى و بدنامى بر خويش نهم نامى
    در وادى رسوائى من پيش نهم گامى
    با اين همه تلخي ها شيريى دشنامى
    در راه بنى آدم گيرنده ترين دامى
    جانى به لب آوردن ز آوردن پيغامى
    كان شوخ تماشا دوست سر بركند از بامى
    ديروز به ايمائى امروز به ابرامى
    رعنائى بالا را زيبائى اندامى از دست تواش جامى وز لعل تواش كامى
    از دست تواش جامى وز لعل تواش كامى


/ 626