غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شب يلداى غمم را سحرى پيدا نيست





  • شب يلداى غمم را سحرى پيدا نيست
    هست پيدا كه به خون ريختنم بسته كمر
    به كه نسبت كنمت در صف خوبان كانجا
    نور حق ز آينه ى روى تو دايم پيداست
    پشه سيمرغ شد از تربيت عشق و هنوز
    بس عجب باشد اگر جان برم از وادى عشق شاهد بى كسى محتشم اين بس كه ز درد
    شاهد بى كسى محتشم اين بس كه ز درد



  • گريه هاى سحرم را ارى پيدا نيست
    گرچه از نازكى او را كمرى پيدا نيست
    از تجلى جمالت دگرى پيدا نيست
    اين قدر هست كه صاحب نظرى پيدا نيست
    طاير بخت مرا بال و پرى پيدا نيست
    كه رهم گم شده و راهبرى پيدا نيست مرده و بر سر او نوحه گرى پيدا نيست
    مرده و بر سر او نوحه گرى پيدا نيست


/ 626