غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حسن پرى جلوه كرد ديو جنونم گرفت





  • حسن پرى جلوه كرد ديو جنونم گرفت
    من كه شب غم زدم بس خم از اقليم عشق
    خنجر جور توام سينه به نوعى شكافت
    بهر رضاى توام چرخ ز قصر حيات
    هيچ گه از جرم عشق گرم به خونم نگشت
    عشق كه تسخير من از خم زلف تو كرد محتشم از مردمان بود دل من رمان
    محتشم از مردمان بود دل من رمان



  • اى دل بدخواه من مژده كه خونم گرفت
    تفرقه چونم شناخت حاده چونم گرفت
    كاب دو چشم از برون راه درونم گرفت
    خواست به زير افكند بخت نگونم گرفت
    خوى تو در عاشقى بس كه زبونم گرفت
    در خم من سالها داشت كنونم گرفت رام پرى چون شدم گرنه جنونم گرفت
    رام پرى چون شدم گرنه جنونم گرفت


/ 626