غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تير او تا به سرا پرده ى دل ماوا داشت





  • تير او تا به سرا پرده ى دل ماوا داشت
    تا به چنگ غمش افتاد گريبان دلم
    عقل ديوانه شدى گر بنمودى ليلى
    بس كه در سركشى آن مه به من استغنا كرد
    دى به مجلس لبش از ناز نجنبيد ولى
    از كمانخانه ى ابرو به تكلف امروز
    با خيالش دل من دوش شكايتها كرد
    مدعى خواست كه گويد بد من كس نشنيد محتشم بس كه در آن كوى به پهلو گرديد
    محتشم بس كه در آن كوى به پهلو گرديد



  • خيمه ى صبر من دل شده را برپا داشت
    عاقبت دست ز دامان من شيدا داشت
    بهمان شكل كه در ديده ى مجنون جا داشت
    غيرت عشق مرا نيز به استغنا داشت
    نرگسش با من حيران همه دم غوغا داشت
    تير بر هر كه زد از غمزه نظر بر ما داشت
    ورنه با آن دو لب امروز شكايتها داشت
    شد نفس گير ز غم خوش نفس گيرا داشت دوش چون قرعه هزار آبله بر اعضا داشت
    دوش چون قرعه هزار آبله بر اعضا داشت


/ 626