اى نامه ى نو رسيده از يار در طى تو گر هزار قهر است اى بوى وفا شنيده از تو وى ديده هر آنچه گفته از دوست هرگز باشد كه چون سوادت اندر شب هجر مطلع تو اى حظ نظر گرفته از دوست گر باز روى ز من بگويش انصاف بده كه چون بود سيف
انصاف بده كه چون بود سيف
بي گوش سخن شنيده از يار لطفي ست به من رسيده از يار اين جان جفا كشيده از يار وى گفته هر آنچه ديده از يار پر نور كنيم ديده از يار صبحي ست ولى دميده از يار وى ذوق سخن چشيده از يار كاى بي سببى رميده از يار، پيوسته چنين بريده از يار
پيوسته چنين بريده از يار