جرعه اى مى نخورده از دستش هر كه از جام عشق او مي خورد به كسى مبتلا شدم كه نرست به همه جاى مي رود حكمش از عنايت مپرس كن معنى هر كه عاشق نشد، به دامن دوست سيف از مشك بوى دوست شنيد
سيف از مشك بوى دوست شنيد
بيخودم كرد نرگس مستش توبه گر سنگ بود بشكستش مرغ از دام و ماهى از شستش به همه كس همى رسد دستش نيست در حق بنده گر هستش نرسد دست همت پستش بر گريبان خويشتن بستش
بر گريبان خويشتن بستش