قصه قصر شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصه قصر شیرین - نسخه متنی

اصغر کاظمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيش روى عراقى ها كند شد.

در قصر شيرين هر كس و به هر اندازه كه توانست با عراقى ها جنگيد.

صبح اوّل ماه مهر بود.

روز بازگشايى مدرسه ها.

دانش آموزان به جاى كتاب و قلم، اسلحه و نارنجك برداشته بودند.

در شمال شهر و نزديكى باغ فلاحت تعدادى نيروى سپاه و بسيج جمع شد؛ حدود پنجاه شصت نفر بودند.

در برابر آنان پاسگاه پيروزخان قرار داشت.

ساعتى پيش، پاسگاه اشغال شده بود.

فرياد الله اكبر در فضاى شهر پيچيد.

تانك هاى عراقى از روى حصار باغ و درخت و تپه گذشتند و همه جا را كوبيدند، امّا رزمندگان با شجاعت پيش رفتند.

درگيرى ساعتى طول كشيد.

پاسگاه پيروزخان آزاد شد.

مردم در عمل نشان دادند كه مى توانند در برابر دشمن مقاومت كنند.

خيلى زود به تعداد نيروها و تانك هاى عراقى اضافه شد.

بمباران هوايى هم زياد شد؛ خيلى زياد؛ صبح و بعد از ظهر.

يكى از بمب ها ساختمان سپاه قصر شيرين را درهم كوبيد.

شدت انفجار طورى بود كه چيزى سالم نماند و هيچ كس هم سالم از ساختمان بيرون نيامد.

وقتى پاسگاه پيروزخان آزاد شد، عراقى ها به سمت دشت ذهاب رفتند.

آنان از مسيرى طولانى به جاده قصر شيرين - سرپل ذهاب رسيدند.

با اين حساب، شهر در دايره اى بزرگ به محاصره افتاد.

منتها هنوز اين دايره بسته نشده بود.

در روز دوّم مهر، پاسگاه پيروزخان دوباره اشغال شد.

حالا عراقى ها در شمال قصر شيرين بودند.

پمپ بنزين شهر، آتش گرفت.

ستون بزرگى از دود و آتش به آسمان برخاست.

دروازه جنوبى شهر هم در حال سقوط بود.

عراقى هاپاسگاه مهم خسروى و گمرك بزرگ آن را اشغال كردند.

آنان به نزديكى شهر رسيدند و به سمت جاده قصر شيرين - گيلان غرب پيش رفتند.

در اين حالت، حلقه محاصره شهر تكميل شد.

ديگر راهى براى كمك به قصرى ها باز نبود.

قصر شيرين بدون پشتيبانى ماند.

/ 8