بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ماه اول جنگ گذشت.قصر شيرين و نگهبان آن دل خوشى زيادى نداشتند.خلبانان هوانيروز حملات زيادى كردند.على اكبر شيرودى يكى از آنان بود.او با هلى كوپتر جنگى روى تانك ها و نفرات عراقى شيرجه مى زد.با مهارت از ميان آتش ضد هوايى مى گذشت.عراقى ها پا به فرار مى گذاشتند.او موشك هاى خود را شليك مى كرد.تانك هاى عراقى مى سوختند.نفرات آنان كشته و مجروح به زمين مى افتادند.شيرودى امان عراقى ها را بريده بود.خيلى زود حمله نيروهاى سپاه و بسيج آغاز شد.حمله آنان كوچك بود امّا به تعداد زياد.نيروهاى ايرانى از راه هاى باريك و پر پيچ و خم بازى دراز به آسانى مى گذشتند روى صخره ها جست و خيز مى كردند.به زير پاى عراقى ها مى رسيدند؛ به بالاى سنگرهاى شان.ضربه مى زدند و به سلامت باز مى گشتند.دشمن را فريب مى دادند.حتى چند بار عراقى ها به دنبال نيروهاى ايرانى رفتند، امّا فايده اى نداشت.از صخره ها و پرتگاه ها افتادند و مردند يا دست از پادرازتر برگشتند.عراقى ها گيج بودند؛ سردرگم و درمانده.از همه مهمتر، مى ترسيدند.هر شب تيراندازى مى كردند و نارنجك مى انداختند؛ بى هوا و بى جهت.حيوانات زيادى كشته شدند.تعدادى شانس آوردند و به كوه زاگرس پناه بردند.خيلى زود بازى دراز از جانوران اهلى و وحشى خالى شد؛ امّا هنوز عراقى ها آنجا بودند! در زمستان فرماندهان ايرانى حمله بزرگى را آغاز كردند.نبرد ميان ايرانى ها و عراقى ها چند شبانه روز طول كشيد.نيمى از بازوى جنوبى كوه بازى دراز آزاد شد.حالا مى توانى بفهمى كه بازوى اين كوه چقدر دراز است.عمليات دوم بازى دراز در بهار 1360 بود.حمله بزرگ و خيلى مهم بود.ايرانى ها يك هفته تمام جنگيدند و عراقى ها را قدم به قدم عقب راندند.حالا بازى دراز بين نيروهاى ايرانى و عراقى تقسيم شد، تقريباً به طور مساوى.بازوى شمالى و قله در اختيار عراقى ها بود؛ بازوى جنوبى در اختيار ايرانى ها.درگيرى از نرديك بود؛ گاهى هم خيلى نزديك.على موحددانش يكى از فرماندهان شيردل ايرانى بود؛ فرمانده گردان دو سپاه.رزمندگان، سنگرهاى زيادى را پاكسازى كردند.تنها يك سنگر عراقى باقى ماند.سنگر بالاى يك صخره بود؛ صخره اى بلند و دور از دسترس.گلوله و نارنجك ايرانى ها به داخل سنگر نمى خورد و نمى افتاد.عراقى ها وقتى احساس خطر مى كردند فقط نارنجك مى انداختند.نارنجك آنان در سرازيرى قل مى خورد و پايين صخره منفجر مى شد.نقشه عراقى ها اين بود كه در تاريكى شب بتوانند به سمت عراق فرار كنند.قبل از عملى شدن نقشه دشمن، حاج على دست به كار شد.چند نارنجك برداشت و به راه افتاد.تند و فرز از صخره بالا كشيد.به سنگر دشمن نزديك شد.نارنجك را به داخل سنگر انداخت.