بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
روز سوم ماه مهر بود.توپخانه ارتش خوب كار كرد، امّا تعداد نيروهاى ايرانى كافى نبود.عراقى ها به محل توپخانه نزديك شدند.آتشبارى مدّتى كوتاه قطع شد تا قبضه هاى توپ جا به جا شوند.در اين زمان، عراقى ها از هر طرف به داخل شهر سرازير شدند.در غروب آن روز خيابانها و ميدان هاى كوچك و بزرگ يكى يكى اشغال شد.عراقى ها از ساختمان فرماندارى و شهردارى و از ساختمان راديو و از همه جا پرچم ايران را پايين كشيدند و به جاى آن پرچم عراق را بالا بردند.حالا در همه جاى شهر عكس صدام را مى ديدى؛ حتى در مساجد و تنها كليساى شهر و همچنين بيمارستان سوسن.فرمانده عراقى خيلى زود روحانى و قاضى شهر و چند مقام دولتى را كه اسير بودند اعدام كرد.دوران اسارت قصر شيرين آغاز شد.صدام حسين به قصر شيرين آمد با غرور و افتخار زياد؛ خيلى هم زياد.افسران عراقى با ترساندن و اعدام اسيران جنگى، از حاكم بغداد استقبال كردند.صدام آمد تا قصر شيرين را براى هميشه از نقشه ايران جدا كند.او به فرماندهان عراقى گفت: «قصر شيرين مانند بالشى است كه بغداد روى آن آرام و آسوده خوابيده است.» بعد به كوه بازى دراز اشاره كرد و گفت: «من مى خواهم نام من لرزه به كوه بيندازد؛ نام من بارودى از خون كه شما در بازى دراز، آن را جارى خواهيد كرد، همراه خواهد بود.» نگاه فرماندهان و افسران عراقى به بازى دراز افتاد.يك فرمانده عراقى كه در كنار صدام بود، چشم از بازى دراز برنمى داشت؛ به قله بلند و بازوان كشيده آن خيره بود.او كسى نبود به غير از فرمانده لشكر هفت، سرتيپ نزار خالد نقشبندى.حرف هاى صدام آدم را به ياد گذشته مى انداخت؛ گذشته هاى دور؛ نبرد شاهان ايرانى با حاكمان بغداد.ايرانى ها بارها از راه قصر شيرين به سمت بغداد حمله كردند.در هر حمله بغداد مقاومت مى كرد ولى عاقبت تسليم مى شد.رمز پيروزى ايرانى ها باز بودن راه پشتيبانى بود.هشدار صدام به نظاميان خيلى جدى و حساب شده بود.صدام به مسجد مهدى قصر شيرين رفت.به آن اندازه مسلمان بود كه ركوع نماز را به جا نياورد.با اين حال براى صلح و دوستى ميان مسلمانان دعا كرد! در دوران اشغال قصر شيرين، كليسا هم در امان نماند.مكان مقدس مسيحيان فروشگاه و بوفه افسران عراقى بود؛ جايى براى استراحت و خوشگذرانى.خيلى زود عراقى ها به سمت بازى دراز رفتند.آنان درختان را بريدند، چشمه ها را خشكاندند و سنگر ساختند.در همه جاى بازى دراز سنگر ساختند.مانند مار به دور كوه حلقه زدند، از قله تا دامنه كوه پر از سرباز عراقى شد.اين فرمان صدام حسين بود.روزهاى سختى بود.