قصه قصر شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصه قصر شیرین - نسخه متنی

اصغر کاظمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امّا خيلى زود عراقى ها نارنجك انداختند؛ آن هم به تعداد زياد.

يكى از نارنجك ها كنار سر حاج على افتاد.

بدون ترس آن را برداشت و پرتاب كرد.

امّا نارنجك از دست حاج على رها شده نشده ميان هوا منفجر شد.

يك نفر فرياد زد: «دست حاج على قطع شد!».

نزديك غروب بود.

خورشيد با قرصى سرخ رنگ در دشت بغداد فرو مى رفت.

انگار خاك، آفتاب را مى بلعيد.

رزمندگان گردان دو دركنار فرمانده خود بودند.

دستِ بريده، باندپيچى و پانسمان شد.

حاح على بايد فورى به بيمارستان مى رفت، امّا نرفت.

او تفنگ خود را برداشت و گفت: «بايد بمانم و با صدام بجنگم.»
دوستان حاج على اصرار كردند، امّا راضى نشد.

او در بازى دراز ماند و با يك دست جنگيد.

اراده حاج على محكم بود؛ محكمتر از سنگ و فولاد.

عراقى ها تلفات زيادى دادند.

تعداد اسراى عراقى به 700 نفر رسيد.

تا آن زمان نيروهاى ايرانى اين تعداد اسير نگرفته بودند؛ در تمامى مناطق و شهرهاى جنگى.

آن روز على اكبر شيرودى خوب جنگيد؛ خيلى خوب.

او باهلى كوپتر خود ده ها تانك را به آتش كشيد.

صدها عراقى را به زمين انداخت.

مانند پروانه به دور بازى دراز مى چرخيد.

عاقبت ضد هوايى عراقى ها روى هلى كوپتر او نشانه رفت.

يكى از گلوله ها به كابين خلبان خورد.

خيلى زود هلى كوپتر سقوط كرد و شيرودى به شهادت رسيد.

در آن سال ايرانى ها و عراقى ها روى بازى دراز جاده كشيدند.

عراقى ها روى بازوى شمالى و ايرانى ها روى بازوى جنوبى مشغول كار بودند.

عراقى ها جاده خود را به نزديكى قله رساندند و آسفالت كردند.

امّا جاده ايرانى ها كوتاه بود و شنى.

در تابستان، بار ديگر فرماندهان ايرانى براى آزادسازى قصر شيرين تلاش كردند.

رجايى و باهنر نام عمليات سوم بازى دراز است.

اگر بازى دراز آزاد مى شد، آن وقت ايرانى ها به دروازه شمالىِ قصرشيرين مى رسيدند.

عراقى ها خسته بودند و مى ترسيدند.

آنان چاره اى جز فرار نداشتند.

سرتيب نزار خالد نقشبندى براى جلوگيرى از فرار، تعدادى از عراقى ها را اعدام كرد.

به دستور او 24 افسر و يك سرباز عراقى تيرباران شدند.

حالا نظاميان عراقى راهى به جز جنگ با ايرانى ها نداشتند.

/ 8