آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی - نسخه متنی

رضا برنجکار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

متكلمان عصر غيبت


با آغاز غيبت صغراى امام دوازدهم مهدى موعود (عج) در سال 260 هجرى، متكلمان شيعه از فيض حضور امام محروم مىشوند. بنابراين تمام متكلمانى كه از آن تاريخ تا كنون مىزيسته اند، از متكلمان عصر غيبت به شمار مىروند.


در اينجا تنها به مهمترين متكلمان كه بيشتر در قرن چهارم و پنجم مىزيسته اند اشاره اى مىكنيم. از آنجا كه تعدادى از متكلمان اين دوره از خاندان نوبختى هستند، لازم است نگاهى كوتاه به وضعيت اين خانواده هاى شيعى و امامى بودند كه متكلمان بسيارى از ميان آنها ظهور كردند. برخى از افراد اين خاندان از اصحاب و ياران امامان معصوم (عليهم السلام) بوده اند و حسين بن روح نوبختى به عنوان چهارمين و آخرين نايب امام دوازدهم در عصر غيبت صغرى برگزيده شد. نوبختيان از يك خانواده منجم ايرانى بودند كه در زمان امويان مسلمان شدند و بعدها به تشيع گراييدند. ايشان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش بسزايى داشتند و خود از جمله به علم نجوم و فلسفه مشهور و معروف بودند. آشنايى آنها با فلسفه و انديشه هاى معتزلى سبب شد تا كلام اماميه رفته رفته از نظر عقلى پر رنگتر گردد و مفاهيم فلسفى و منطقى به كلام شيعه راه يابد. كتاب الياقوت كه در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد مؤيد اين مطلب است (106) در اينجا ابتدا به سه تن از متكلمان امامى از اين خانواده خواهيم پرداخت:


1. ابوسهل نوبختى (237 - 311 هـ ق) او را شيخ متكلمان شيعه و غير شيعه و از بزرگان شيعه و رهبر اماميه دانسته اند و كتابهاى بسيارى از جمله چندين كتاب درباره امامت به او نسبت داده اند.(107)


2. حسن بن موسى نوبختى (برادرزاده ابوسهل نوبختى): نجاشى معتقد است كه او در زمان خويش و در سالهاى 300 هجرى بر ديگر متكلمان فضيلت و برترى داشته است و حدود 40 كتاب از تاءليفات او در مباحث علمى و فلسفى و كلامى را نام مىبرد.(108) از جمله تاءليفات او، كه به دست ما رسيده است، كتاب معروف فرق الشيعه است كه از مهمترين و قديمى ترين كتابها در موضوع ملل و نحل و در بيان تاريخ انديشه هاى شيعه است. او در اين كتاب به معرفى فرقه هاى مختلف شيعه مىپردازد و در آن به تفصيل از ظهور آرا و عقايد گوناگون شيعيان بحث مىكند.


3. ابو اسحق ابراهيم بن نوبخت: از متكلمان بزرگ اماميه و مؤلف كتاب الياقوت است. اين كتاب يكى از يادگارهاى بر جاى مانده از نوبختيان و از قديمى ترين كتابهاى كلامى موجود اماميه است. او در اين كتاب شايد براى نخستين بار، مفاهيم فلسفى مانند جوهر، عرض، تسلسل و تقسيم موجود به واجب و ممكن و استدلال به برهان وجوب و امكان را مورد بحث قرار مىدهد. علامه حلى شرحى بر اين كتاب نگاشته است كه در حوزه هاى علميه به عنوان يك متن كلامى تدريس مىشده است.(109)


4.محمد بن عبدالرحمن بن قبه معروف به ابن قبه: ابن نديم او را از متكلمان زبر دست شيعه دانسته است.(110) نجاشى معتقد است كه ابن قبه نخست پيرو مكتب اعتزال بود، ولى بعدها به مكتب اماميه گراييد. به اعتقاد همه او متكلمى توانمند و بلند مرتبه بوده است و كتابهايى در باره امامت و رد بر معتزليانى مانند ابوالقاسم بلخى و ابو على جبايى و نيز رد بر زيديه، به رشته تحرير در آورده است.(111)


5. شيخ صدوق (م 381 هـ ق) از شخصيتهاى برجسته اماميه و استاد شيخ مفيد بزرگترين متكلم اماميه است. شهرت او بيشتر در علم حديث است و كتابهاى روايى بسيارى را تاءليف كرده است؛ از جمله مىتوان به من لايحضره الفقيه، يكى از كتابهاى چهارگانه اصلى و معتبر اماميه اشاره كرد. نجاشى او را شيخ و فقيه شيعه اماميه معرفى كرده و فهرست مفصلى از آثار او را ذكر كرده است.(112) شهرت صدوق در علم كلام بيشتر به دليل كتابهاى حديثى بسيارى است كه در موضوعات كلامى و اعتقادى تاءليف كرده است. وى هر چند در بحث و استدلال بسيار چيره دست بود، اما بنا به روش خاص خود بيشتر بر نصوص دينى تاءكيد مىورزيد. او حتى در كتاب الاعتقادات كه به تبيين و تنسيق عقايد اماميه پرداخته است، عبارات خود را به دقت از الفاظ قرآن و احاديث برگزيده است. كتاب التوحيد او جامع عقايد اصلى و مهم اماميه است و از مهمترين منابع كلام اماميه به شمار مىرود، و از او مناظره هايى در موضوع امامت نقل شده است.(113) روش شيخ صدوق از جهتى در مقابل روش متكلمان نوبختى است؛ به اين معنا كه نوبختيان سعى مىكردند تا از مباحث فلسفى در علم كلام سود جويند و نقش عقل را در عقايد تقويت كنند، در حالى كه شيخ صدوق سعى مىكند بيشتر از نقل و نصوص دينى بهره گيرد. مقايسه اى بين مطالب كتاب الياقوت و الاعتقادات، اين مطلب را به خوبى نمايان مىسازد.


6. شيخ مفيد (336 - 413 هـ ق) ابن نديم كه معاصر اوست وى را رئيس متكلمان شيعه در عصر خويش و مقدم بر ديگران معرفى مىكند.(114) سيد مرتضى و شيخ طوسى از جمله شاگردان بسيار او در علم كلام و فقه به شمار مىآيند. مفيد مؤلف كتابهاى بسيارى است كه بيشتر آنها در موضوعات كلامى است. (115) از مهمترين كتابهاى كلامى او اوائل المقالات است. چنان كه خود در مقدمه كتاب آورده است، منظور شيخ از تاءليف اوائل، بيان تفاوتها و تمايزهاى شيعه و معتزله و نيز بيان نقطه اشتراك او با آراى نوبختيان است. او با احاطه بر ابعاد گوناگون مكتب تشيع، توانسته است به اختصار آرا و عقايد شيعه اماميه را به خوانندگان ارائه كند.(116)


تفكر كلامى مفيد را از جهت توجه به عقل و نقل مىتوان حد وسط ميان روش متكلمان نوبختى و شيخ صدوق ارزيابى كرد. در حالى كه نوبختيان در مباحث كلامى عقل را اصل و اساس مىدانستند و به استقلال عقل در شناخت حقايق دين باور داشتند و شيخ صدوق بر قرآن و احاديث اهل بيت عليه السلام تكيه مىكرد، شيخ مفيد سعى مىكند تا بر هر دو منبع تاءكيد كند. او تصريح مىكند كه هر چند خرد آدمى با استدلال مىتواند به حقايق دينى راه يابد، اما وحى راه را بر عقل مىگشايد و كيفيت خردورزى را به او مىآموزد، از اين رو عقل محتاج قرآن و احاديث است و به اصطلاح سمع بر عقل مقدم است.(117)


7. سيد مرتضى علم الهدى (355 - 436 هـ ق) او از بزرگترين متكلمان اماميه و استاد شيخ طوسى است. تاءليفات او به بيش از صد رساله و كتاب مىرسد كه برخى از آنها با عنوان رسائل الشريف المرتضى تاكنون در چهار مجلد منتشر شده است.(118)


سيد مرتضى كلام اماميه را بيش از شيخ مفيد به جانب عقلانيت كشاند. او تقدم سمع بر عقل را كه شيخ مفيد به آن معتقد بود، رد كرد(119) و بر آن شد كه عقل مستقلا و بى نياز از وحى مىتواند دست كم اصول و اركان انديشه دينى را به دست آورد.


8. شيخ طوسى (م 260 هـ ق): مؤسس حوزه علميه نجف اشرف و از بزرگان شيعه و جامع علوم مختلف اسلامى و از جمله علم كلام بوده است. دو مجموعه گرانسنگ روايى او، يعنى تهذيب الاحكام و الاستبصار، از چهار كتاب اصلى حديث اماميه به شمار مىآيد. مهمترين كتابهاى كلامى او تمهيدالاصول است كه شرحى بر بخش نظرى رساله جمل العلم و العمل سيد مرتضى است.(120) شيخ طوسى روش عقلانى سيد مرتضى را تكميل كرد و كلام عقلى شيعه را به كمال رساند.


متكلمان شيعه پس از شيخ طوسى تنها به شرح و بسط آراى پيشينيان برخاستند و عملا چيزى بر آن نيفزودند. تنها در قرن هفتم هجرى بود كه با ظهور خواجه نصيرالدين طوسى كلام شيعه دچار تحولى ديگر شد و راهى نو در پيش گرفت.


9. خواجه نصير الدين طوسى (م 672 هـ ق): در مين متكلمان دوره غيبت او بيش از ديگران بر كلام اماميه به معناى امروزين آن تاءثير داشته است. اهميت خواجه بيشتر از آن روست كه وى بيش از همه به عقايد شيعه رنگ فلسفى داد و مباحث فلسفى را وارد كلام كرد. او با تاءليف كتاب تجريدالاعتقاد يكى از مهمترين كتابهاى كلامى شيعه را آفريد و ديگران را به پيروى از سبك عقلى خود رهنمون ساخت. اين كتاب از همان زمان تا كنون، مهمترين متن درسى كلام در حوزه هاى شيعه و مورد توجه متكلمان شيعى و سنى بوده است. اهميت اين كتاب را از استقبال فراوان دانشمندان مذاهب گوناگون در نگارش شرح و حواشى بر آن مىتوان دريافت؛ از جمله كشف المراد اثر علامه حلى و شرح تجريدالعقايد نوشته قوشجى (اشعرى مذهب) قابل ذكر مىباشد.


10. علامه حلى (648 - 726 هـ ق): او جامع علوم عقلى و نقلى بود و در هوش و استعداد و جامعيت و فراوانى آثار و تاءليفاتى زبانزد عام و خاص بود. وى بى ترديد در علوم عقلى مانند منطق، رياضيات و فلسفه صاحب نظر بود و از متكلمان برجسته اماميه به شمار مىآيد. علامه حلى در علوم عقلى شاگرد خواجه نصيرالدين طوسى و ادامه دهنده سنت فكرى او در كلام شيعى است.


پس از علامه حلى نيز متكلمان برجسته اى مانند علامه مجلسى، فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى ظهور كردند و هر يك آثار متعددى در كلام اماميه آفريدند.


به اين ترتيب كلام شيعه سه مرحله متوالى را پشت سر گذاشته است كه در هر دوره به تدريج بر جنبه هاى عقلانى آن افزوده شده و به علوم فلسفى نزديكتر گشته است. در دوره اول، كلام شيعه بيشتر بر نصوص دينى و كلام امامان شيعه تكيه داشت و عقل در خدمت تبيين معارف وحى و دفاع از حقانيت آن در برابر نظريات رقيب بود. در دوره دوم كه با آغاز عصر غيبت و ظهور متكلمان نوبختى مقارن است، مايه هاى عقلانى كلام شيعه افزايش يافت و در انديشه هاى بزرگانى، مانند شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طوسى كاملا پخته و پرورده گشت و نظام و سامان منطقى خويش را بازيافت. با ظهور خواجه نصيرالدين طوسى كلام شيعه با فلسفه مشاء در هم آميخت، هر چند تا رسيدن به يك كلام فلسفى كه به دست صدرالمتاءلهين و شاگردان او صورت گرفت، هنوز راه درازى در پيش داشت. در اين دوره، هر چند عقل گرايى فلسفى عملا بر كلام شيعه سايه انداخت، اما نبايد پنداشت كه ديگر گرايشها به كلى به سردى و خاموشى گراييد.


كلام شيعه حتى در قرنهاى اخير شاهد گرايشهاى نص گرايانه و عقل گرايى معتدل بوده است و در عصر حاضر اين رويارويى همچنان ادامه دارد. اگر در نظر آوريم كه در دوران معاصر تمايلات علمى و تجربى و فلسفه مغرب زمين انديشه هاى كلامى را گاه و بى گاه تحت تاءثير قرار داده است،، وجود اختلاف و چند گونگى در كلام نوين اسلامى بيشتر نمايان مىشود.


/ 98