13 - ماتريديه
چنان كه گذشت، مكتب اشعرى در اوايل سده چهارم هجرى پا به ميدان گذاشت. هم زمان با نهضت اشعرى در عراق، دو نهضت كلامى ديگر، كه در روش، اهداف و عقايد با وى مشابهات بسيار داشتند، يكى در ماوراء النهر و ديگرى در مصر به ظهور رسيدند. بنيانگذار يكى از اين دو نهضت، ابومنصور ماتريدى (م.333 هـ ق) بود و پايه گذار نهضت ديگر، ابو جعفر طحاوى (م 321 هـ ق) نام داشت. هر سه نهضت به انگيزه دفاع از عقايد دينى و رد معتزله و در عمل براى ارائه راهى در ميانه دو مكتب اهل الحديث و معتزله پا به عرصه وجود نهادند.
اشعرى در فقه پيرو شافعى بود، اما ماتريدى و طحاوى از مذهب حنفى پيروى مىكردند و در عقايد نيز مدعى بودند كه اصول عقايد ابوحنيفه را تبيين و تشريح مىكنند. از نظر اهميت و ميزان تاءثير در جهان اسلام، اشعرى مقام نخست را دارد، ماتريدى در مرتبه بعد قرار مىگيرد و طحاوى از اهميت كمترى برخوردار است. شايد يكى از ادله نفوذ و تاءثير اشعرى اين بود كه مبارزه او با معتزله در مركز اعتزال، بلكه در مهمترين پايگاههاى فكرى مسلمانان، يعنى بصره و بغداد آغاز شد، اين در حالى بود كه ماوراء النهر و مصر، از مراكز اصلى فرهنگى فاصله زيادى داشتند.
تفاوت طحاوى و ماتريدى در اين بود كه ماتريدى بيش از طحاوى به اجتهاد و استدلال مىپرداخت. غرض طحاوى ارائه تلخيصى از آراى ابوحنيفه و بيان موافقت آن با عقل و نقل بود، در حالى كه ماتريدى سعى مىكرد تا بر اساس اصول و مبانى ابوحنيفه به اجتهاد در عقايد بپردازد و نكته هاى نو و تازه اى پديد آورد. از آنجا كه طحاوى در تاريخ مذاهب و فرق چندان جايگاهى ندارد، به همين اشاره بسنده مىكنيم و در عوض از ماتريدى، كه حنيفان بسيارى در عقايد از او پيروى مىكنند، قدرى بيشتر سخن مىگوييم. (181)
زادگاه ماتريدى، چنان كه پيداست، قريه ماتريد است. اين قريه در ماوراءالنهر، يعنى در حوالى نهر جيحون، و در نزديكى سمرقند واقع شده است. او از نظر فقهى و اعتقادى پيرو ابوحنيفه بود. هر چند ماتريدى در كلام و عقايد خود اهل اجتهاد بود، اما سعى مىكرد در روش و اصول از ابوحنيفه پيروى كند. تفاوت او با اشعرى از همين نقطه آغاز مىشود. پيشتر ديديم كه ابوحنيفه بر خلاف شافعى و ابن حنبل و مالك، در فقه اهل قياس بود و به عنوان يك منبع فقهى مستقل مىنگريست. بدين سان او در عقايد نيز از عقل بسيار بهره مىگرفت. ماتريدى نيز مانند مقتداى خويش عقل را به عنوان سرچشمه اى براى عقايد دينى پذيرفت. بنابراين در حالى كه اشعرى از عقل صرفا در مقام تبيين و دفاع از عقايد دينى استفاده مىكرد، ماتريدى گذشته از اين موارد، در مقام كشف و دريافت اصول نيز به خرد توسل مىجست. همين تفاوت روش شناختى است كه اين دو مكتب را از يكديگر متمايز مىكند.
با اين وصف، در حالى كه اشعرى را مىتوان در ميانه اهل حديث و معتزله دانست، ماتريدى به عنوان حد ميانى اشعرى و معتزله ارزيابى مىشود. اين مطلب با مرورى بر عقايد ماتريدى به خوبى روشن خواهد شد.
در اينجا برخى عقايد مهم ماتريدى را كه در ضمن، بيانگر تفاوتهاى او با اشعرى است ذكر مىكنيم:
1.حسن و قبح افعال: چنان كه ديديم اشاعره حسن و قبح عقلى را انكار مىكنند و حسن و قبح را صرفا شرعى مىدانند، اما ماتريدى حسن و قبح عقلى را مىپذيرد. هر چند او در كتاب التوحيد، كه مهمترين كتاب كلامى اوست، فصل مستقلى را به اين مطلب اختصاص نداده است، اما در مباحث متعددى، از حسن و قبح عقلى استفاده كرده است. در اينجا به گفتارى از او در اين باره اشاره مىكنيم: «خداوند انسان را براى محنت آفريد چون او را اهل تميز و شناخت محمود و مذموم قرار داد و مذموم را در عقل انسان، قبيح قرار داد و محمود را حسن. پس انسان را قادر كرد كه محمود و مذموم را بشناسد و عقل را حجت قرار داد و حسن و قبح اشيا را به واسطه عقل تقدير كرد... حكم عقل اصل همه احكام است و مانند علم العيان است كه قابل تغيير نيست».(182)
2.تكليف مالايطاق: ماتريدى بر خلاف اشعرى تكليف مالايطاق را قبول ندارد. او تصريح مىكند: «تكليف به كسى كه طاقت ندارد، عقلا فاسد است». (183) اين اختلاف نظر ميان اشعرى و ماتريدى در واقع به اختلاف آن دو در مساءله حسن و قبح عقلى باز مىگردد.
3.جبر و اختيار: ماتريدى نخست در صدد اثبات فاعليت حقيقى انسان برآمد؛ به طورى كه به نظر او از ديدگاه عقل و وحى، انسان فاعل و كاسب است. دليل نقلى او اين است كه خداوند درباره برخى افعال به انسانها امر و نهى كرده و به آنان وعده و وعيد داده است؛ زيرا اولا، در اين موارد افعال به آدميان نسبت داده شده و از انسان به عنوان «فاعل» نام برده شده است. ثانيا، محال است امر و نهى و وعده و وعيد به كسى تعلق گيرد كه فعلى از او صادر نمى شود. از نظر عقل نيز، قبيح است كه طاعت و معصيت و فواحش و منكرات به خداوند نسبت داده شود و بديهى است كه نمى توان خدا را ماءمور و منهى و مثاب و معاقب خواند. پس بايد فعل را به انسان نسبت داد.
مهمترين دليل او بر اختيار انسان دليل وجدان است كه هر كس خود مىيابد كه مختار و فاعل و كاسب است.
با اين همه، ماتريدى خداوند را خالق فعل انسان مىداند و او را ايجاد كننده فعل از عدم مىشمارد. (184) حال سؤال اين است كه اگر خالق افعال، خداست، فاعل و كاسب بودن انسان به چه معنا است.
گفتار ماتريدى در اين باره صريح و روشن نيست. گفته اند كه مراد ماتريدى از كسب و فعل انسان، اراده است. يعنى اراده انجام فعل از انسان است، اما ايجاد فعل خارجى از خداست. (185) بر طبق اين احتمال، كه برخى عبارات ماتريدى نيز بر آن دلالت مىكند، (186) انسان خالق اراده است و خداوند خالق فعل خارجى.
4.رؤيت خدا و صفات خبريه: ماتريدى رؤيت خدا را ممكن مىداند، اما اتفاقات او با اشعرى در اين است كه ماتريدى دليل عقلى ارائه نمى دهد و تنها به ادله نقلى بسنده مىكند. همچنين او براى چگونگى رؤيت، تفسيرى ارائه نمى دهد و معناى رؤيت را به خدا تفويض مىكند. او در اين باره مىگويد: «اعتقاد به ديده شدن پروردگار در نزد ما حق و واجب است، بدون اينكه چگونگى رؤيت را ادارك و آن را تفسير كنيم».(187) البته سخن ماتريدى با توجه به روش او در ديگر مواضع اندكى عجيب و بعيد مىنمايد.
ماتريدى در بحث از «استواى خدا بر عرش» كه يكى از صفات خبريه است، نيز چنين موضعى را اتخاذ مىكند. او و عدم ارائه تفسير و اعتقاد به تفويض را اين گونه توجيه مىكند: «ممكن است ما تاءويل و تفسيرى ارائه دهيم، اما تفسير حقيقى غير از آن باشد، بنابراين بايد از يك سو تشبيه را نفى كرد و از سوى ديگر، به اصل مطلبى كه در نقل آمده است ايمان آورد. به اين ترتيب معنا و تفسير آن را به خدا وامى نهيم.اين مطلب در هر جا كه قرآن چيزى را اثبات كرده است، مثل رؤيت خدا، جارى است». (188)
با توجه به جمله فوق، نظريه ماتريدى در همه صفات خبريه روشن مىشود. او در اين گونه صفات به نظريه تفويض معتقد است (قبلا با عقيده اشعرى در اين موضوع آشنا شديم).
موارد بالا برخى عقايد مهم ماتريدى است كه در آنها به نوعى با اشعرى مخالف است. در اين عقايد غالبا ماتريدى به معتزله نزديك شده است. البته او در برخى آراى ديگر نيز با اشعرى مخالف است، (189) ضمن آنكه در آراى متعددى، مانند مساءله كلام الهى (كلام لفظى و نفسى) با اشعرى توافق دارد. (190)