چكيده
1.بنيان گذار فرقه بابيه، سيد على محمد شيرازى است. او چون در ابتدا مدعى باب بودن (دروازه ارتباط) با امام زمان عليه السلام بود ملقب به باب شد و پيروانش «بابيه» ناميده شدند. او از ابتدا با شيخيه آشنا شد و از اين طريق راهى به مسائل عرفانى و تفسير آيات و احاديث يافت.
2.پس از مرگ سيد كاظم رشتى، مريدان او به دنبال جانشينى بودند. سيد على محمد در اين موقعيت خود را باب امام دوازدهم معرفى كرد و برخى از پيروان سيد كاظم هم از او تبعيت كردند. سيد على محمد به تدريج ادعاى مهدويت، و سرانجام نبوت نمود.
3.سيد على محمد چندين بار توسط حكومت وقت دستگير و هر دفعه از گذشته خود ابراز ندامت نمود لكن هر بار توبه را مىشكست و دوباره تبليغ را شروع مىنمود تا اينكه سرانجام در تبريز تيرباران شد.
4.باب آراى متناقضى ابراز نموده كه برخى در كتاب بيان او آمده است. او نسبت به كسانى كه آيين او را نپذيرند خشونت زيادى سفارش كرده است؛ همه افراد جز بابى ها بايد از بين بروند و همه كتابهاى ديگر بايد محو شوند.
5.فرقه بهائيه منشعب از فرقه بابيه است. بنيان گذار آيين بهائيت، ميرزا حسينعلى نورى معروف به بهاءالله است. او از پيروان و مبلغان باب بود. برادر كوچكترى هم به نام ميرزا محيى (صبح ازل) داشت كه وصيتى از باب مبنى بر جانشينى در دست داشت و از اين رو پس از مرگ باب، عده اى او را جانشين باب دانستند لكن به جهت سن كم، ميرزا حسينعلى زمام كارها را به دست گرفت.
6.از آنجا كه باب به ظهور فردى پس از خود با مقام «من يظهره الله» نويد داده بود افراد زيادى ادعاى چنين مقامى كردند كه توسط حسينعلى و همكارى يحيى يا كشته شدند يا از ادعاى خود دست برداشتند. سپس ميرزا حسينعلى اين مقام را براى خود ادعا كرد و از اينجا نزاع اصلى در ميان بابيان آغاز شد. بابى هايى كه ادعاى حسينعلى را نپذيرفتند و بر جانشينى يحيى باقى ماندند ازلى نام گرفتند و پيروان حسينعلى (بهاء الله) بهائى خوانده شدند. او با ارسال نامه هايى به اطراف رسما آيين جديد را اعلام و عده زيادى به او ايمان آوردند.
7.ميرزا حسينعلى مقامات زيادى براى خود ادعا كرد كه مهمترين آنها مقام الوهيت و ربوبيت بود. او همچنين ادعاى شريعت جديدى نمود و كتاب اقدس را نگاشت.
مهمترين كتاب بهاء الله ايقان بود كه در آخرين سالهاى اقامتش در بغداد نوشته است.
8.پس از مرگ ميرزا حسينعلى، پسر بزرگش عباس افندى ملقب به عبد البهاء، جانشين وى شد. از رويدادهاى مهم در زمان او، سفرش به اروپا و امريكا بود كه نقطه عطفى در آيين بهايى محسوب مىشود و او در اين سفرها تعاليم باب و بهاء را با آنچه در غرب تحت عنوان مدرنيسم متداول بود آشتى داد.
9.برخى از تاءثيرات فرهنگ غربى در عبدالبها در تعاليم او آشكار است: ترك تقليد، تطابق دين و علم و عقل، وحدت زبان و خط، وحدت اساسى اديان، ترك تعصبات، تساوى حقوق زن و مرد و...
10.پس از عبد البها، شوقى افندى فرزند ارشد دخترش بنا به وصيت عبدالبها جانشين وى شد. او بر خلاف نياى خود از دانشگاه بيروت و آكسفورد تحصيلات رسمى داشت. وى نقش ويژه اى در توسعه تشكيلات ادارى و جهانيآيين بهائيت ايفا نمود.
11.آيين بابى و بهايى از ابتداى پيدايش در ميان مسلمانان به عنوان اعتقادى انحرافى و فرقه ضاله شناخته شده است. ويژگيهاى مهدى موعود در احاديث اسلامى به نحوى تبيين شده كه راه هر گونه ادعاى نادرست را مىبندد. ادعاى دين جديد توسط باب و بهاء مخالف با اعتقاد به خاتميت پيامبر اسلام است. لذا عليرغم تبليغات وسيع هيچ گاه بهائيان در ميان مسلمانان جايگاهى نيافتند.