9 - تغيير موضع پيروان مكتب خلفا در دوره هاى بعد - ازدواج موقت در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ازدواج موقت در اسلام - نسخه متنی

سید مرتضی عسکری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



9 - تغيير موضع پيروان مكتب خلفا در دوره هاى بعد



چنانكه ديديم منطق مكتب خلفا در تحريم ازدواج موقت تا زمان حكومت ابن زبير بر محور زور و قدرت بود. پيروان اين مكتب از آن پس تغيير موضع دادند و به جعل و تحريف روى آوردند كه به نمونه هائى از آن اشاره مىكنيم:




الف - در سنن بيهقى گويد: ابن عباس بر ازدواج موقت فتوا مىداد و اهل علم او را بر اين فتوا سرزنش مىكردند و ابن عباس از كوتاه آمدن در اين باره سرباز مىزد تا آنكه يكى از شعرا درباره فتوى او سرود:








  • يا صاح هل لك فى فتيا ابن عباس
    هل لك فى ناعم خود مبتله



  • هل لك فى ناعم خود مبتله
    هل لك فى ناعم خود مبتله





گويد: اهل علم پس از شنيدن اين اشعار بر شدت بيزارى از متعه افزودند و بسيار ناپسندش شمردند. (65)




در مصنف عبدالرزاق از زهرى روايت كند كه گفت: هنگامى كه شاعر اين شعر را سرود: يا صاح هل لك فى فتيا ابن عباس، دانشمندان ازدواج موقت را زشت تر دانستند.(66)




در اين روايت آمده كه: ابن عباس هرگز درباره حليت ازدواج موقت كوتاه نيامد، و سرزنش مردم و شعر و شعرا او را از اين كار باز نداشت.




ب - روايت گذشته را تحريف كردند و از قول سعيد بن جبير چنين روايت نمودند كه او گفته است: به ابن عباس گفتم: مىدانى چه كردى و چه فتوائى داده اى فتوايت را سواران به دور دست ها برده اند و شاعران درباره اش شعرها سروده اند!








  • گفت: چه گفته اند؟ گفتم: گفته اند:
    يا صاح هل لك فى فيتا ابن عباس
    گفتم به شيخ زاندم كو طول داد مجلس
    آيا رواست عذرا سرمايه واگذارد
    تا ژرفناست گردد مهمانپذير هر كس!



  • قد قلت للشيخ لما طال مجلسه
    هل لك فى رخصه الاطراف آنسه
    فتواى ابن عباس! آيا نباشدت بس!
    تا ژرفناست گردد مهمانپذير هر كس!
    تا ژرفناست گردد مهمانپذير هر كس!





ابن عباس گفت: انا لله و انا عليه راجعون، به خدا سوگند من به اين فتوا ندادم و اين را قصد نكردم، من از متعه تنها همان مقدار را حلال دانستم كه خداوند از ميته و خون و گوشت خوك حلال فرموده است.(67)




در مغنى ابن قدامه گويد: او برخاست و سخن راند و گفت: متعه (ازدواج موقت) همانند: مردار و خون و گوشت خوك است. اما اجازه رسول خدا صلّى الله عليه وآله (حليت متعه) مسلما نسخ شده است.(68)




اشكال اين روايت


مخالفان حليت متعه در نقل اين روايت از قول سعيد بن جبير بر هم پيشى گرفتند. و فراموش كردند كه سعيد بن جبير همان كسى است كه در مكه (69) (= ازدواج موقت) كرد. و نيز، فراموش كردند كه اصحاب ابن عباس، مكيان و يمانيان، همگى ازدواج موقت را بنابر مذهب ابن عباس، حلال مىدانند.(70) و اگر ابن عباس از فتواى خود بازگشته بود، اصحاب او مانند عطاء و طاوس و ديگران بر آن باقى نمى ماندند.(71)




هيثمى در مجمع الزوائد از نادرستى اين حديث پرده برداشته و گويد: در سند اين حديث حجاج بن ارطاه فريبكار است.(72) و در تهذيب التهذيب در شرح حال او گويد: او از يحيى بن ابى كثير و مكحول - در حالى كه چيزى از آنها نشنيده - روايت مىكند، و حديث شناسان بدان خاطر مدلس و فريبكارش مىدانند كه، حديث بدون زيادت از او يافت نگردد.




ابن مبارك گويد:




حجاج فريب كارى مىكرد و براى ما از عمرو بن شعيب از عزرمى متروك حديث مىگفت.




يعقوب بن ابى شيبه گويد: احاديث او (= حجاج) واهى و سست و آشفته است.(73)




ج - ترمذى و بيهقى از موسى بن عبيده از محمد بن كعب از ابن عباس روايت كنند كه او گفته است:




متعه (= ازدواج موقت) تنها در اوايل اسلام بود. بدين گونه: مردى كه وارد سرزمين ناشناس مىشد به مدتى كه قصد اقامت داشت با زنى ازدواج مىكرد و وى كالا و اجناس او را نگهدارى و زندگيش را سامان مىداد، تا آنكه اين آيه نازل شد: الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم (74)




مگر بر همسران يا كنيزان خويشتن. ابن عباس گفت: هر دامنى جز اين دو، حرام است.(75)




اشكال اين حديث


در سند اين حديث موسى بن عبيده است كه در تهذيب التهذيب درباره او گويد: احمد گويد: حديث او منكر و ناشناخته است. به نظر من نقل روايت او جايز نيست. احاديث ناپسندى را روايت مىكند. (76)




دو متن اين حديث آمده است: ازدواج موقت در اوايل اسلام بود، تا آنكه اين آيه نازل شد: الا على ازواجهم... و هر دامنى جز اين اين دو حرام است.




و من نمى توانم فهميد؛ اگر اين سخن از ابن عباس است، پس چرا بعد از نيم قرن كه از نزول اين آيه گذشته بود، با عبدالله بن زبير به مخاصمه و مخالفت بر مىخيزد و بر حليت ازدواج موقت پاى مىفشارد؟! بعلاوه، مگر نكاح متعه و ازدواج موقت از مصاديق ازدواج نيست و نيز، اگر اين روايت صحيح باشد و ابن عباس فتواى خود را پس از نزول اين آيه - در زمان رسول خدا صلّى الله عليه وآله - رها كرده باشد، پس چه وقت امام على - عليه السلام - به او - كه درباره متعه نرمش نشان مىداد - فرمود: تو مرد خودخواهى هستى!(77)




د - از جابر بن عبدالله روايت كرده اند كه گفت: همراه زنانى كه با آنها ازدواج موقت كرده بوديم، بيرون آمديم كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: اينها تا روز قيامت حرام اند. پس از اين، آنها با ما وداع كردند، و بدين خاطر، آن محل را محل جدائى ناميدند، در حالى كه پيش از آن محل پيوند بود.(78)




اشكال اين حديث



هيثمى گويد: اين روايت را طبرانى در اوسط آورده و در سند آن، صدقه بن عبدالله است كه احمد بن حنبل درباره او گويد: هيچ ارزشى ندارد. احاديث او منكر و ناشناخته است. و مسلم (صاحب صحيح) درباره او گويد: حديث او منكر است.(79)




مولف گويد: در متن حديث آمده است كه جايز از رسول خدا صلّى الله عليه وآله روايت كرده كه آن حضرت فرمود: اينها تا روز قيامت حرام اند. در حالى كه در احاديث صحيح و متواتر از جابر روايت كنند كه او گفته است: ما در زمان پيامبر صلّى الله عليه وآله و ابى بكر و عمر، ازدواج موقت كرديم، تا آنكه عمر به خاطر اقدام عمرو بن حريث ما را از آن باز داشت.




هـ - بيهقى در سنن خود و هيثمى در مجمع الزوائد از ابى هريره روايت كنند كه گفته است: با رسول خدا صلّى الله عليه وآله به سوى غزوه تبوك بيرون شديم و در ثنيه الوداع فرود آمديم. پيامبر صلّى الله عليه وآله زنانى را ديد كه گريه مىكردند. فرمود: براى چه مىگريند؟ گفته شد: اينها زنانى اند كه شوهرانشان آنها را متعه (= ازدواج موقت) كرده و سپس از آنها جدا شده اند. رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: حرم او هدم المتعه النكاح و الطلاق و العده و الميراث متعه، ازدواج و طلاق و عده و ميراث را حرام - يا نابود - كرده است.




اين روايت در مجمع الزوائد چنين است: رسول خدا صلّى الله عليه وآله چراغهائى ديد و زنانى را كه مىگريستند.(80)




اشكال اين حديث



در سند اين حديث، مومل بن اسماعيل، ابو عبدالرحمن عدوى است كه در سال 205 يا 206 وفات كرده و در تهذيب التهذيب گويد: بخارى گويد: حديث او منكر و ناشناخته است. و ديگرى گفته است: كتاب هايش را دفن كرد و بعد (بدون نوشته) روايت مىكرد. و بدين خاطر، خطا و اشتباه او بسيار است، به اندازه اى كه گاهى، توقف در برابر حديث او بر اهل علم واجب است. زيرا او روايات منكر و ناشناخته را از قول شيوخ ثقه و مورد اعتماد نقل مىكند، (= به آنان مىبندد) و اين بسيار بدتر است. چه، اگر اين روايات منكر و ناشناخته از قول راويان ضعيف بود، براى آن عذرى مىتراشيديم.(81)




مى گويم: درمتن حديث آمده بود كه: آنان در ثنيه الوداع فرود آمدند. و ثنيه الوداع چنانكه در معجم البلدان آمده، سنگلاخى است مشرف بر مدينه كه هر كه به سوى مكه مىرود از آن مىگذرد و گويد: صحيح آن است كه اين نامى جاهلى (= پيش از اسلام) و قديمى است، و سبب اين نام گذارى آن است كه مسافران در آنجا وداع و خداحافظى مىكنند.(82)




مويد آن اين است كه، هنگامى كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله از مكه به مدينه هجرت كردند، زنان انصار به استقبال آن حضرت آمده و مىگفتند:




طلع البدر علينا فى ثنيات الوداع (83)




مه در ثنيات الوداع بر ما نمودار آمده.




بنابراين، ثنيه الوداع از دوران جاهليت محل خداحافظى مسافران بوده است. و اين نام گذارى مربوط به قبل از اسلام است نه بعد از آن.




علاوه بر آن، چرا تنها زنان متعه و ازدواج موقت براى خداحافظى بيرون آمده و زنان ازدواج دائم نيامده بودند؟ علت گريه آنها چه بوده شوهران آنها كه سفر بى برگشت نمى رفتند؟!




و - بيهقى از على بن ابى طالب عليه السلام روايت كند كه گفت: رسول خدا صلّى الله عليه وآله از متعه (= ازدواج موقت) نهى فرمود




گويد: ازدواج موقت براى كسى بود كه (زن دائم) نمى يافت و هنگامى كه حكم ازدواج و طلاق و عده و ميراث ميان زن و مرد نازل شد، حكم متعه نسخ گرديد.(84)




اشكال اين حديث



در سند اين حديث موسى بن ايوب است كه عقيلى او را در رديف ضعفاء آورده و يحيى بن معين و ساجى وى را منكر الحديث دانسته اند.(85)




مى گويم: در متن اين حديث به على عليه السلام نسبت داده شده كه آن حضرت فرموده است: رسول خدا صلّى الله عليه وآله متعه را ممنوع كرد، در حالى كه آن حضرت مىفرمايد: اگر راى گذشته عمر نبود فرمان مىدادم تا متعه (= ازدواج موقت) كنند كه پس از آن هيچ كس جز نگون بخت شقى زنا نمى كرد.




ز - بيهقى از عبدالله بن مسعود روايت كند كه گفت:




متعه منسوخ شده است. طلاق و مهريه و عده و ميراث آن را نسخ كرده اند.




اشكال اين حديث



راوى يكى از راويت ها حجاج بن ارطاه از حكم از اصحاب عبدالله است كه معرفى او گذشت و درباره او گفتند: فريبكار و متروك است و بر احاديث مىافزايد. اضافه بر آن، ما نمى دانيم حكم از كدام يك از اصحاب عبدالله روايت كرده است!




و در روايت ديگرى آمده است: برخى از اصحاب ما از حكم بن عتيبه از عبدالله بن مسعود و ما نمى دانيم اين برخى اصحاب كيانند، و حكم بن عتيبه كه در سال (113 ه) يا بعد آن از دنيا رفته و تنها شصت و چند سال عمر داشته، چگونه از عبدالله بن مسعود كه در سال (32 ه) وفات يافته، روايت كرده است!(86)




اضافه بر آن، متن حديث با نظر مسلم عبدالله بن مسعود در حليت متعه و قرائت و تفسير وى از آيه: فما استمتعتم به منهن - الى اجل - تناقض دارد.(87)




ديگر آنكه، در متن احاديث: (ه - و - ز) آمده بود: نكاح و طلاق و عده و ميراث، متعه (= ازدواج موقت) را حرام يا نابود كرد. معناى اين جمله آن است كه، ازدواج موقت پيش از ازدواج دائم و متعلقات آن، تشريع شده است، و اينكه، ازدواج موقت تا تشريع ازدواج دايم برقرار بوده و به وسيله آن نسخ گرديده است، لازمه اين سخن آن است كه همه ازدواج هاى پيامبر صلّى الله عليه وآله و صحابه در ابتدا - تا هنگام نزول حكم ازدواج دايم - ازدواج موقت باشد!!




ح - در مجمع الزوائد از زيد بن خالد جهنى روايت كند كه گفت: من و رفيقم براى ازدواج موقت با زنى در حال چانه زدن بوديم كه شخصى آمد و به ما خبر داد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله ازدواج موقت را حرام فرموده، و نيز، خوردن گوشت هر حيوان وحشى ذى ناب (= نيش دار) و الاغ اهلى را حرام كرده است.(88)




اشكال اين حديث



هيثمى گويد: اين حديث را طبرانى روايت كرده، و در سند آن موسى بن عبيده ربذى ضعيف است. (89) و نظر ما درباره ضعف او گذشت.




از متن اين حديث چنين به دست مىآيد كه رواى آن، روايت سبره جهنمى در فتح مكه و روايت ديگرى روز خيبر را با هم گرد آورده، و حكم تحريم خوردن حيوانات ذى ناب را بر آن افزوده و همه را با سند و احد و سياق يكسان تركيب و روايت كرده است.




ط - در مجمع الزوائد از حارث بن غزيه روايت كند كه گفت: شنيدم كه پيامبر صلّى الله عليه وآله در روز فتح مكه سه باز فرمود: ازدواج موقت حرام است.(90)




اشكال اين حديث



هيثمى گويد: طبرانى آن را روايت كرده، و در سند آن اسحاق بن عبدالله بن ابى فروه است.(91) و ديگر دانشمندان درباره او گفته اند: احاديث منكر و ناشناخته روايت مىكند، به حديث او استناد نمى كنند، او را رها كرده اند. روايت كردن از او جايز نيست حديث او نوشته نمى شود و... (92)




ى - در مجمع الزوائد از كعب بن مالك روايت كنند كه گفت: رسول خدا صلّى الله عليه وآله از متعه نساء (= ازدواج موقت) نهى فرمود. هيثمى گويد: طبرانى آن را روايت كرده، و در سند آن يحيى بن انيسه است. (93) و دانشمندان درباره او گفته اند: او ضعيف است، اهل حديث رواياتش را نمى نويسند، او كذاب است. حديث او متروك است...(94)




ك - بيهقى در سنن كبراى خود از عبدالله بن عمر روايت كند كه گفت: عمر بر فراز منبر شد، خداى را سپاس و ثنا كرد و سپس گفت:




چه مىشود مردانى را كه ازدواج موقت مىكنند، در حالى كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله از آن نهى فرموده، آگاه باشيد؟ هيچ كس را متعه كرده نزد من نياورند مگر آنكه سنگسارش كنم.(95)




اشكال اين حديث



در سند اين حديث منصور دينار است. يحيى بن معين درباره او گويد: حديثش ضعيف است. نسائى گويد: (حديث او) قوى نيست. بخارى گويد: در حديث او جاى بحث است و عقيلى او را در رديف ضعفا آورده است.(96)




تا اين جا احاديثى را آورديم كه بر حسب تعريف دانشمندان علم رجال، در سند آنها ضعف و اشكال بود. در بخش آينده، احاديثى را مىآوريم كه دانشمندان مكتب خلفا - بدان خاطر كه يا در كتابهائى به نام صحيح آمده و يا در درستى اسناد آنها اشكال نكرده اند - بر صحت آنها توافق نموده اند.




حديث اول:


در صحيح مسلم، سنن نسائى و بيهقى و مصنف عبدالرزاق (97)از شهاب زهرى از عبدالله و حسن پسران محمد بن على از پدرشان روايت كنند كه او از على بن ابى طالب شنيده كه به ابن عباس مىگفت: تو مرد خودخواهى هستى! رسول خدا صلّى الله عليه وآله در فتح خيبر از آن (= ازدواج موقت) و از خوردن گوشت الاغ اهلى، نهى فرمود.(98)




اين روايت با همين سند، با اندكى اختلاف، در صحيح بخارى، سنن ابى داود، ابن ماجه، ترمذى و دارمى، موطا مالك، مصنف ابن ابى شيبه، مسند احمد و طيالسى و غير آنها نيز، آمده است.(99)




حديث دوم:


از ابى ذر روايت كنند كه گفت: ازدواج موقت براى ما، اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه وآله تنها سه روز حلال شد و سپس رسول خدا صلّى الله عليه وآله از نهى فرمود. (100)




و اينكه گفت: ازدواج موقت براى ترس ما و جنگ ما بود.(101)




حديث سوم:


در صحيح مسلم، سنن دارمى. ابن ماجه، ابى داود و غير آنها از سبره جهنمى كه در فتح مكه با رسول خدا صلّى الله عليه وآله بوده، روايت كنند كه گويد: پانزده روز در مكه اقامت كرديم. رسول خدا صلّى الله عليه وآله به ما اجازه دادند تا ازدواج موقت كنيم. من و مردى از خويشانم بيرون رفتيم. من تا حدودى زيبا و رفيقم اندكى بدقيافه بود. با هر يك از ما يك عدد برد (= ردا) بود. برد من كهنه و برد عموزاده ام نو و تازه بود. به پائين يا بالاى مكه رسيده بوديم كه زنى جوان گردن فراز روبروى ما قرار گرفت. به او گفتيم: آيا حاضرى با يكى از ما ازدواج موقت كنى گفت: مهريه چه مىدهيد؟ هر يك از ما برد خود را پهن كرديم. او شروع به بررسى كرد كه رفيقم به او گفت: برد اين كهنه و برد من نو و تازه است. جواب شنيد: برد اين هيچ عيبى ندارد و سه بار يا دو بار، آن را تكرار كرد و سپس با او ازدواج موقت كردم. و از مكه بيرون نشديم مگر آنكه رسول خدا صلّى الله عليه وآله آن را تحريم كردند.(102)




در روايت ديگرى گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! من خود به شما اجازه دادم ازدواج موقت نمائيد، حال، خداوند آن را تا روز قيامت حرام فرمود.(103)




و در روايت ديگرى گويد: ديدم رسول خدا صلّى الله عليه وآله بين ركن (كعبه) و مقام (ابراهيم) ايستاده و مىفرمود...(104)




و در روايت ديگرى گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله در سال فتح، هنگامى كه داخل مكه شديم به ما فرمان متعه (= ازدواج موقت) داد و هنوز بيرون نرفته بوديم كه ما را از آن نهى فرمود.(105)




و در روايت ديگرى گويد: من در زمان رسول خدا صلّى الله عليه وآله با زنى از بنى عامر ازدواج موقت كردم و دو برد سرخ فام مهريه دادم. سپس رسول خدا صلّى الله عليه وآله ما را از متعه (= ازدواج موقت) نهى فرمود.(106)




در روايت ديگرى گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله در فتح مكه از متعه نساء (= ازدواج موقت) نهى فرمود.(107)




و در روايت ديگر: رسول خدا صلّى الله عليه وآله از متعه نهى كرد و فرمود: متعه از امروزتان تا قيامت حرام است.(108)




و در سنن ابى داود و بيهقى و غير آندو از ربيع بن سبره روايت كنند كه گفت: گواهى مىدهم كه پدرم حديث مىكرد كه، رسول خدا صلّى الله عليه وآله در حجه الوداع متعه را ممنوع كرد.(109)




حديث چهارم:


در صحيح مسلم، مصنف ابن ابى شيبه، مسند احمد و غير آنها از سلمه بن اكوع روايت كنند كه گفت: رسول خدا صلّى الله عليه وآله در سال اوطاس ازدواج موقت را، سه روز، آزاد و سپس آن را ممنوع فرمود.(110)



/ 14