7 - آنان كه بعد از عمر بر حليت متعه پاى فشردند
ابن حزم در محلى گويد: پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله جماعتى از پيشينيان صحابه (رض) بر حليت آن باقى ماندند كه عبارتند از: اسماء دخت ابى بكر، جابر بن عبدالله، ابن مسعود، ابن عباس، معاويه بن ابى سفيان، عمرو بن حريث، ابوسعيد خدرى و سلمه و معبد پسران اميه بن خلف. و جابر بن عبدالله (حليت) آن را در دوره رسول خدا صلّى الله عليه وآله و ابوبكر و عمر تا اواخر دوره عمر، از همه صحابه روايت كرده است.
گويد: عمر بن خطاب تنها در صورتى آن را مردود مىداند كه دو نفر عادل بر آن گواه نباشند، و با شهادت دو نفر عادل آن را روا مىداند.
و گويد: از تابعين هم، طاوس، عطاء، سعيد بن جبير و ساير فقهاى مكه - اعزها الله - بر حليت آن پاى مىفشرده اند.(48)
قرطبى در تفسيرش روايت كند كه: نكاح متعه (= ازدواج موقت) را تنها عمران بن حصين، برخى از صحابه و گروهى از اهل البيت جايز مىدانند. و مىگويد: ابوعمر گويد: اصحاب ابن عباس، مكيان و يمانيان، همگى ازدواج موقت را بنابر مذهب ابن عباس حلال مىدانند.(49)
ابن قدامه در مغنى گويد: از ابن عباس روايت شده كه او متعه را جايز شمرده است. بيشتر صحابه و عطا و طاوس بر اين عقيده بوده اند. ابن جريح بر آن فتوى داده و حليت آن از قول ابو سعيد خدرى و جابر روايت شده و شيعه به سوى آن رفته است. زيرا، مسلم شده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله آن را اجازه فرموده است.(50)