تعمیر و توسعه مسجد شریف نبوی در طول تاریخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعمیر و توسعه مسجد شریف نبوی در طول تاریخ - نسخه متنی

ناجی‌ محمدحسن‌ عبدالقادر الانصاری‌؛ مترجم: عبدالمحمد آیتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجره شريف نبوى از جنوب

حجره شريف نبوى از غرب

يعنى زمانى كه عمربن عبدالعزيز ديوار پنج ضلعى راگرداگرد حجره شريفه كشيد.

نماز در روضه شريفه از هر مكان ديگرى در مسجد افضل است. زائرانى كه به زيارت روضه شريفه مى روند مشتاقند كه نمازهاى نافله را در روضه شريفه به جاى آرند.


هشتم

ستون هاى مشهور در مسجد نبوى

همانگونه كه پيشتر گذشت، ستون هاى مسجد شريف نبوى در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) از تنه نخل بود. البته آن ستونها از بين رفته است و آنچه معرفى مى كنيم ستونهايى است كه در جاى آنها نهاده شده. كسانى كه مسجد را توسعه مى دادند سعى مى كردند ستون ها را در همان جايى قرار دهند كه در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده است.

ستون هايى كه در مسجد شريف نبوى، در قسمت قبله آن مشاهده مى كنيم، در عهد سلطان عبدالمجيد نصب شده اند. از آن ها هشت ستون مشهورند و برباقى ستون ها برترى دارند و آن ها را ويژگى هايى است كه ديگر ستون ها را نيست:

1 ـ ستون مخلّقه يا عَلَم مصلاى پيامبر(صلى الله عليه وآله).

2 ـ ستون قرعه يا ستون عايشه.

3 ـ ستون توبه يا ستون ابولُبابه.

4 ـ ستون سرير.

5 ـ ستون محرس.

6 ـ ستون وُفود.

7 ـ ستون مربع قبر.

8 ـ ستون تهجّد.

اين ستون ها هريك نام خود را ازرسول خد(صلى الله عليه وآله)گرفته اند و اينك به طور مختصر به شرح آن مى پردازيم:

1 ـ ستون مُخَلَّقه

آن را عَلَم رسول الله(صلى الله عليه وآله) نيز مى گويند. «مخلّقه» بهمعناى خوشبو و معطر است. از «خَلـوق» مى آيد; يعنى بوى خوش. گويند كه عثمان بن مظعون در مسجد آب دهن افكند، بدين سبب اندوهگين شد، زنش سبب اندوهش را پرسيد. گفت: چيزى نيست مگر آنكه به هنگام نماز بهقبله مسجد آب دهن افكنده ام. زنش به مسجد رفتو جايى را كه شويش آب دهن انداخته بود شست وخوشبو كرد و آن زن نخستين كسى است كه مسجد را خوشبو كرده است.

سپس خيزران، مادر هارون الرشيد، در سال 70 هـ . حج به جاى آورد و فرمان داد تا مسجد را خوشبو كنند. اين كار به وسيله خازنه او «مؤنسه» انجام گرفت. او همه مسجد و حجره پيامبر(صلى الله عليه وآله)را خوشبو ساخت. سمهودى روايت كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از تحول قبله بيش از ده روز در آنجا نماز به جاى آورد.

سَلَمة بن الاكوع مى كوشيد تا نمازش را در نزد اين ستون به جاى آرد. سبب پرسيدند، گفت: «ديدم رسول خد(صلى الله عليه وآله) را كه چنين مى كرد.»

2 ـ ستون قرعه

اين سومين ستون است از منبر و سومين ستون است از قبر و سومين ستون است از قبله. آن را ستون مُخلّقه نيز گويند و نيز به ستون عايشه معروف است و هم به ستون مهاجرين.

سبب نامگذارى آن به ستون عايشه اين است كه عايشه عبدالله بن زبير را از فضيلت آن ستون خبر داد و او برخاست و در نزد آن نماز گزارد.

و امّا سبب آن كه آن را ستون «مهاجرين» ناميدند، اين است كه مهاجرين قريش در نزد آن جمع مى شدند. اين مجلس را مجلس مهاجرين مى گفتند. گويند كه دعا در آنجا مستجاب مى شود.

3 ـ ستون توبه

اين چهارمين ستون از منبر و دومين ستون از قبر و سومين ستون از قبله است. به «ستون ابولُبابه»، رِفاعة بن عبدالمُنذِر، هم مشهور است و او يكى از سران بود. سبب ناميدنش به اين نام اين است كه چون بنى قريظه با ابولُبابه كه هم پيمان (حليف) آن ها بود مشورت كردند كه آيا به حكم رسول خد(صلى الله عليه وآله)گردن نهند يا نه، او با دست اشاره به گردن خود كرد; يعنى سر همه بر باد خواهد رفت. ابولُبابه گويد: هنوز از آنجا قدمى برنداشته بودم كه دانستم به خدا و رسول او خيانت كرده ام و اين آيه نازل شد:

{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}

اى كسانى كه ايمان آورده ايد مى دانيد كه نبايد به خدا و پيامبر خيانت كنيد و نبايد در امانت هاى خود خيانت ورزيد.

ابولُبابه نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بازنگرديد، بلكه به مسجد رفتو خود را به ستونى كه در موضع ستون توبه بود بست و سوگند خورد كه خود را باز نكند و كسى هم او را باز نكند تا پيامبر(صلى الله عليه وآله)خود او را باز نمايد و توبه اش قبول شود.چون پيامبر(صلى الله عليه وآله) خبر يافت فرمود: اگر به نزد من مى آمد از خداوند براى او آمرزش مى خواستم ولى حال كه چنين كرده من نمى توانم او را بازكنم تا خداوند توبه اش را بپذيرد.

پذيرفته شدن توبه او بر رسول خد(صلى الله عليه وآله) نازل شد و او در خانه امّ سَلَمه بود. امّ سَلَمه سحرگاهى شنيد كهپيامبر(صلى الله عليه وآله)مى خندد. پرسيد: اى رسول الله، سبب خنده چيست؟ خدا همواره شما را خندان سازد. گفت: توبه ابولُبابه پذيرفته گرديد. امّ سلمه گفت: آيا من اين بشارت به او ندهم؟ فرمود: بلى بشارتش ده. امّ سَلَمه بر در حجره خود ايستاد و گفت: اى ابولُبابه بشارت باد تو را كه خدا توبه ات را قبول كرد. در اين هنگام مسلمانان آهنگ گشودن او كردند. ابولُبابه گفت: نه به خدا، مى خواهم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)خود مرا بگشايد. پيامبر بعد از نماز صبح كه از كنار او مى گذشت او را بگشود. از آن پس اين ستون را ستون توبه ناميدند.

4 ـ ستون سرير (تخت)

ستون سرير در مشرقِ ستون توبه است، پيوسته به پنجره مُشرف بر روضه شريفه. اينجا محل اعتكاف رسول خد(صلى الله عليه وآله)بود. آن حضرت را در اينجا تختى بود از برگ هاى نخل و نيز بالشى بود بر روى آن كه بر آن تكيه مى داد. بعضى گويند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)تخت را كنار ستون توبه نهاده بود. تا آنجا كه بدربن فرحون گويد: ستون سرير همان ستون توبه است. مى توان گفت كه سرير گاه در كنار ستون توبه بوده و گاه در كنار ستون سرير.

بدربن فرحون روايت كند كه براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به هنگام اعتكاف، پشتى يا بالشى مى گذاشتند بر تختى از چوب و برگ نخل.

5 ـ ستون محرس

اين ستون، پشت ستون سرير است از جانب شمالى. در مقابل دريچه اى كه رسول خد(صلى الله عليه وآله) هنگامى كه در خانه عايشه بود از آن مى گذشت و براى نماز به روضه شريفه مى آمد. آن را «ستون محرس» از آن جهت مى گفتند كه على بن ابى طالب(عليه السلام)براى حراست و حفاظت از پيامبر(صلى الله عليه وآله)در كنار آن مى نشست. و به همين دليل آن را ستون على بن ابى طالب(عليه السلام) نيز ناميده اند.

6 ـ ستون وفود

اين ستون پشت ستون محرس است از جانب شمال. پيامبر(صلى الله عليه وآله)در آنجا مى نشست تا وفود عرب را كه نزد او مى آمدند ملاقات كند. آنجا را «مجلس القلاده» هم مى گفتند، سران و افاضل صحابه در آنجا مى نشستند.

7 ـ ستون مربع قبر

اين ستون در قسمتى است كه عمربن عبدالعزيز ساخته است، در صف ستون وفود; يعنى داخل ديوار محيط برقبر شريف است و كسى كه به زيارت مسجد شريف مى رود، نمى تواند آن را ببيند. اين ستون را «مقام جبرئيل» هم مى گويند. در آنجا درِ خانه فاطمه(عليها السلام)دخت رسول خد(صلى الله عليه وآله)است كه على بن ابى طالب از اين در داخل مى شد. در فضيلت اين ستون روايتى است از ابى الحمراء كه گويد:

رسول خد(صلى الله عليه وآله) را ديدم كه چهل روز بر در خانه على و فاطمه و حسن و حسين آمـد و دست برچهارچـوب در نهـاد و مى گفت: سلام بر شما اهل بيت; { يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُـمُ الرِّجْسَ أَهْـلَ الْبَيْـتِ وَيُطَهِّرَكُـمْ تَطْهِيـر} ; «اى اهل بيت، خدا مى خواهد پليدى را از شما دور كند و شما را پاك دارد.»

8 ـ ستون تهجد

اين ستون پشت خانه فاطمه(عليها السلام) دخت رسول خد(صلى الله عليه وآله) در جانب شمالى واقع شده. نزد آن محراب كوچكى است كه چون كسى روبه روى آن ايستد، ستون در سمت چپِ او، روبه روى در جبرئيل(عليه السلام) كه سابقاً به باب عثمان معروف بود، خواهد بود. بر سنگ مرمرى كه در آنجا نصب است نوشته شده:

«هذا مُتَهَجَّد النّبي(صلى الله عليه وآله)» «اينجا مكانِ تهجُّد (نافله شب) پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.»

سمهودى در باب فضيلت نماز در نزد اين ستون رواياتى آورده است; از جمله آنكه محمد بن حنفيّهگويد: اينجا مصلاى رسول خدا بوده، هنگام اداى نافله شب.

نهم

مناره مسجد شريف نبوى

پيش از آنكه فرمان اذان در رسد، منادىِ رسول خد(صلى الله عليه وآله)مردم را ندا مى داد: «الصلاة جامعة» پس مردم گرد مى آمدند. چون قبله از بيت المقدس به كعبه تحوّل يافت، فرمان اذان داده شد. رسول خد(صلى الله عليه وآله) در انديشه اذان بود. بعضى براى گردآوردن مسلمانان در مسجد، گفتند بوق بزنند و بعضى گفتند: ناقوس. در اين احوال عبدالله بن زيد خزرجى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و گفت: ديشب در خواب مردى را ديدم كه دو جامه سبز بر تن داشت و ناقوسى در دست.

به او گفتم كه اين ناقوس را مى فروشى؟ گفت: براى چه مى خواهى؟ گفتم: مى خواهم به آن، مردم را به نماز فراخوانم. گفت: نمى خواهى تو را به بهتر از اين راه بنمايم؟ پرسيدم: آن چيست؟ گفت: بگو: الله اكبر، الله اكبر، تا آخر اذان. خزرجى خواب خود را براى پيامبر بيان كرد، پيامبر فرمود: اگر خدا خواهد خوابى است راست پس برخيز نزد بلال برو و اين كلمات را به او بياموز تا با صداى بلند بخواند; زيرا صداى او خوش تر از صداى تو است.

مسجد شريف نبوى، نه در زمان رسول خد(صلى الله عليه وآله) براىاذان گفتن مناره داشت و نه در عهد خلفا

بلال بن رَباح براى بانگ نماز صبح بر بام خانه زنى از بنى نجار مى ايستاد. عروة بن زبير از زنى از بنى نجار روايت مى كند كه گفت: بامِ خانه من از خانه هاى اطراف مسجد بلندتر بود و بِلال هر صبح بر بام خانه من مى رفت و اذان مى گفت. او هر سحر به منزل من مى آمد و مى نشست تا وقت فجر در رسد. چون طلوع فجر را مى ديد بر بام مى شد و مى گفت: «اللّهمّ اِنّي أحمَدُكَ وَ اسْتَعِينُكَ عَلى قُرَيش أَن يُقِيمُوا دينك» سپس آواز به اذان بلند مى كرد.

از آنچه گذشت معلوم شد كه نياز به مكان بلندى براى اذان، مسلمانان را در مدينه منوره واداشت كه جاى اذان را از بام مسجد به بلندترين بام منازل مجاور برند تا آنجا كه سال ها بعد بر بام مسجد شريف نبوى، مناره ها ساختند.


دهم

منبرهاى مسجد شريف نبوى

رسـول خـد(صلى الله عليه وآله) فرمـود: «بيـن خانـه من و منبـرم روضـه اى اسـت از روضه هاى بهشت». و جابر از پيامبر(صلى الله عليه وآله)روايت كرده كه «هركه نزد منبر من به دروغ سوگند خورد، حتى براى يك مسواك سبز جايگاهش پر از آتش خواهد شد».

منبرى را كه امروز در مسجد شريف است، با آن منبرى كه رسول خد(صلى الله عليه وآله) بر آن قرار مى گرفت، تفاوت ها و دگرگونى هاى بسيار است. مسلمانان شمارشان افزون شد و مسجد گسترش يافت و وفدها (هيأت هاى اعزامى) پى درپى به ديدار او سبقت مى گرفتند تا سخنش را بشنوند و به اسلام داخل شوند.

پيامبر(صلى الله عليه وآله) اگر سخنش به درازا مى كشيد بر تنه نخلى تكيه مى داد. چنانكه ابن بُرَيده روايت مى كند كه رسول خد(صلى الله عليه وآله)بر سر پا سخن مى گفت. سخنش به درازا مى كشيد، و ايستادن بر او دشوار مى آمد. تنه نخلى آوردند و در زمين كردند و پيامبر در پهلوى آن ايستاد. از آن پس، هرگاه برپاى ايستادنش به هنگام سخن گفتن به درازا مى كشيد بر آن تكيه مى داد.

مردى كه به مدينه آمده بود آن حالت را ديد و به كسى كه در كنارش بود گفت: اگر بدانم كه محمد از كار من خوشش مى آيد برايش جايگاهى مى سازم كه بر آن بايستد و اگر خواهد بر آن بنشيند. اين خبر به رسول خد(صلى الله عليه وآله) رسيد، فرمود: «آن مرد را نزد من بياوريد».

چون آوردند او را فرمان داد كه بسازد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آنچه او ساخته بود، احساس راحت كرد. چون از آن تنه درخت دور شد و آهنگ آن پلكان كرد، تنه درخت ناله كرد; همانند ناقه كه بچه اش از او دور شود. بُرَيده از پدرش روايت مى كند كه چون رسول خد(صلى الله عليه وآله)ناله آن تنه درخت را شنيد بازگشت و دست بر آن نهاد و فرمود: يكى از اين دو را اختيار كن، يا تو را در همان جايى كه بوده اى مى نشانم يا در بهشت كه از نهرها و چشمه هايش سيراب شوى و نيكو برويى و ميوه دهى و اولياى خدا از ميوه ات بخورند؟

گويند كه او سخن رسول خد(صلى الله عليه وآله) را شنيد و در پاسخ دو بار گفت: «آرى پذيرفتم». از پيامبر سؤال شد، فرمود: «دوست دارد كه او را در بهشت بنشانم».

انس روايت كند كه رسول خد(صلى الله عليه وآله) روز جمعه اى خطبه هاى نماز جمعه را مى خواند و او در كنار تنه درختى كه بر آن تكيه مى داد، ايستاده بود. چون مردم بسيار شدند، فرمود: براى من منبرى ترتيب دهيد. براى او منبرى ساختند كه دو پله داشت. چون بر آن منبر نشست، آن ستون چوبى ناله كرد. انس گويد كه من در مسجد بودم صداى زارى او را چون صداى ناله عاشقان شنيدم و او همچنان مى ناليد تا پيامبر(صلى الله عليه وآله)از منبر فرود آمد و آن را در آغوش كشيد و ستون ساكت شد.

چون حسن اين حديث را شنيد، گريست. سپس گفت: «اى بندگان خدا، چوب به سبب مكانتى كه رسول خدا در نزد خدا دارد، به شوق او مى نالد و مى زارد. شما سزاوارتريد كه مشتاق ديدار او باشيد.»

ابن عباس گويد: رسول خد(صلى الله عليه وآله) تكيه به تنه درخت داده، سخن مى گفت. مردى رومى نزد او آمد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او فرمود: «براى من منبرى بساز كه بر آن سخن گويم». و او همين منبر را كه مى بينيد ساخت، چون از كنار ستون برخاست كه بر آن فرا رود، آن تنه درخت ناليد چنانكه ناقه براى بچه اش مى نالد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) از منبر فرود آمد و آن را در آغوش گرفت، درخت ساكت شد. فرمود: براى درخت جايى كندند و درخت را در آن نهادند.

ابن نجار گويد: بلندى منبر دو ذراع و يك وجب و سه انگشت بود و عرض آن اندكى بيش از يك ذراع. بلندى تكيه گاهش كه رسول الله بر آن تكيه مى داد يك ذراع و طول دو برآمدگى كه هنگام نشستن بر منبر بر آن دست مى گرفت يك وجب و دو انگشت بود.

بعدها پله هاى منبر زياد شد و صورت هاى گوناگون يافت. گاه از چوب ساختند و گاه از مرمر يا سنگ. و در آتيه خواهيم ديد.

تغييرات منبر مسجد شريف نبوى:

/ 19