بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
1- در بـخـش نـخست معناى لغوى و اصطلاحى مسند و واژه هاى وابسته به آن را شرح داده ام به دنـبـال آن روشـهـاى تـدوين حديث را بررسى كرده و تفاوت آنها را با روش مسند نويسى روشن ساخته ام سپس به نقدو سنجش روش مسندنويسى پرداخته و سرانجام به پاره اى از آشفتگيها دربه كاربردن اين نام اشاره كرده ام .2- در بخش دوم به جايگاه مسندنويسى در تاريخ تدوين حديث اهل سنت و مراحل گوناگون آن پـرداخـتـه وتلاش كرده ام تا نشان دهم مسندنويسى در چه دوره اى از تاريخ تدوين حديث بيشتر رواج داشـتـه اسـت درادامـه همين بخش , خوانندگان با مطالبى درباره نخستين مسندنويس و منزلت مسندها در ميان مجموعه هاى حديث آشنا خواهند شد.3- بخش سوم فصل بلندى است درباره مسندهايى كه به مؤلفان خود منسوبند و مرورى بر پاره اى از احـوال مـسـنـدنـويـسان به ترتيب تاريخ درگذشت آنان دراين بخش به گونه اى گسترده از آگاهيهاى رجال شناختى موجود در كتابهاى رجال , تذكره ها و تراجم بهره گرفته ام .4- در بـخـش چهارم ابتدا مسندهايى را ياد كرده ام كه به نام راويان خود شناخته مى شوند سپس درباره مجموعه هايى سخن گفته ام كه از روى خطا يا سهل انگارى آنها را مسند خوانده اند پاره اى آگاهيهاى ديگرنيزدر دنباله همين بخش خواهد آمد.5- در بـخش پنجم به سهم شيعه در عرصه مسندنويسى پرداخته شده است در اين بخش , در آغاز پـژوهـشى رادرباره ((اصول اربعماه )) (اصلهاى چهارصدگانه ) سامان داده و اصلها را با مسندها سنجيده و وجوه همانندى آنها را بايكديگر بيان داشته ام به دنبال آن , زمان پيدايش اين اصلها را در تـاريـخ حـديث شيعه با دوره مسندنويسى در تاريخ حديث اهل سنت مقايسه كرده واز اين رهگذر نـشـان داده ام كـه اصل نويسى در تاريخ حديث شيعه , بسيار زودتر از مسندنويسى در تاريخ حديث اهـل سـنـت آغـاز شده است در ادامه همين بخش , درباره آن دسته از مجموعه هاى حديثى شيعه سخن به ميان آمده كه آنها را مسند ناميده اند.6- در بـخـش شـشم خوانندگان گرامى با مسند زيد شهيد و مؤلفش و محتواى آن آشنا شده از مقدار ارزش واعتبار احاديث آن آگاه خواهند گشت .7- بخش هفتم دربردارنده آگاهيهايى است درباره يكى از مسندها به نام مسند حميدى .8- بـخـش هـشـتـم بـه نام آورترين مسندها, يعنى مسند ابن حنبل اختصاص دارد اين بخش كه بـلـندترين فصل اين نوشتار است , ابتدا آگاهيهايى را درباره ابن حنبل , آثار و باورهايش در بردارد سپس نگارنده درباره مسند اوو مقدار ارزش واعتبار احاديث آن سخن مى گويد.9- در بخش بعدى مسندهاى ابوحنيفه را برشمرده وبه پاره اى از احوال مؤلفانش پرداخته ام آنگاه دربـاره عـلـت تـعدد مسندهاى ابوحنيفه سخن گفته و به مقدار ارزش و اعتبار مرويات او اشاره كرده ام .10- واپـسـين بخش اين نوشتار به آگاهيهايى درباره مسند ابويعلى موصلى , مسندالصحابة الذين مـاتوافى زمان النبى و بخش مسانيد در جمع الجوامع سيوطى اختصاص دارد آنگاه خوانندگان با اثـرى نـو در عـرصـه مـسندنويسى آشنا خواهند شد اين اثر كه المسند الجامع نام دارد, به عقيده نگارنده بهترين و كاملترين اثرى است كه دراين عرصه پديد آمده است .در ادامـه بـايـد گـفت : چون طبيعت اين كتاب اقتضا مى كند پاورقيهاى ارجاعى آن بسيار باشد, بـراى پرهيز از پرحجم شدن آن بر آن شدم تا سر حد امكان بطور كوتاه به منابع و مخذ خود اشاره كـنم و براى دستيابى به مشخصات كامل كتاب شناختى , خواننده را به پايان كتاب رهنمون سازم گـفـتـنـى است كه منابع و مخذى كه از آنها سود برده ام , دو دسته اند دسته اى گاه به گاه مورد اسـتـنـاد قـرار گرفته اند و دسته ديگر همواره موردمراجعه بوده و در كمتر جايى است كه بدانها اسـتـناد نشده باشد در مورد دسته نخست , در زيرنويس ابتدانام نويسنده و سپس نام اثر و شماره جلد و صفحه آن را به دست داده ام در مورد منابع دسته دوم دو حالت وجود دارد:.الـف ـ گـاه تـنـها از يك اثر نويسنده اى بطور گسترده سود جسته و بدان استناد كرده ام دراين صـورت در زيـرنـويـس تنها به ذكر نام نويسنده و شماره جلد و صفحه اثرش قناعت كرده ام براى نـمونه اگر نوشته ام : سزگين ,1/1/123 يعنى : فؤاد سزگين , تاريخ التراث العربى , جلد اول , بخش يـكـم , صـفـحـه 123 دراين گونه موارد اگربه ندرت به اثرى ديگر از همين نويسنده ارجاع داده بـاشم , براى پرهيز از اشتباه به نام كتابش تصريح كرده ام براى رهنمون ساختن خوانندگان به اين قـبـيـل كـتـابـهـا, ابـتـدا قصد داشتم ستونى ترتيب دهم و در آن ستون دربرابر نام هر نويسنده , مـشـخصات كامل اثرش را بنويسم ولى پس از انديشه بيشتر از اين تصميم بازگشتم چه اينكه در كـتـاب شـنـاسـى مـشـخـصـات منابع و مخذ خود را به ترتيب الفبايى نام نويسندگان آورده ام بنابراين هركس به بخش كتاب شناسى بنگرد, مشخصات كامل نويسنده و اثرش را به آسانى خواهد يافت .ب ـ گـاه ديـگـر بـه دو اثـر از يك نويسنده بسيار استناد كرده ام دراين صورت بديهى بود كه نام نويسنده , نام كتاب وشمار جلد و صفحه آن را ياد كنم .براى متمايز ساختن شماره جلد از شماره صفحه از نشانه مميز (/) استفاده كرده ام به اين معنا كه شماره سمت راست مميز, شماره جلد و شماره سمت چپ آن , شماره صفحه را نشان مى دهد.در پـايان مى افزايد: چون درباره كاربرد و نگارش پاره اى از واژه ها اختلاف سليقه هايى وجود دارد, يادآورى مى كند كه براى رعايت اصول و قواعد درست نويسى , بيش از همه , كتابهاى غلط ننويسيم اثـر ابوالحسن نجفى و راهنماى نگارش و ويرايش اثر محمد جعفر ياحقى و محمد مهدى ناصح در برابر چشم بوده است .بـارى , نگارنده تمام توش و توان خود را به كار گرفت تا اثرى پاكيزه و پيراسته از عيب عرضه كند اگـر در اين جهت توفيقى بهره وى شده و دست آورد رنجهايش كتابى سودمند و آراسته در آمده باشد, غير از اثر لطف وعنايت ويژه خداوند نتواند بود.به جهد تكيه مكن از خدا عنايت خواه ـــــكه حاصلى ندهد هيچ جهد بى توفيق .از خـوانـندگان باريك بين و ژرف انديش انتظار دارد, لغزشهاى اين ناچيز را يادآور شوند تا بتوان در مـراحل بعدبه اصلاح و تكميل آن پرداخت چه اينكه گفته اند: ((متكلم را تا كسى عيب نگيرد, سخنش صلاح نپذيرد )).در طـول مدتى كه سرگرم فراهم ساختن اين كتاب بوده ام ,از پاره اى از راهنماييهاى آقايان دكتر سـيـد مـحمد باقرحجتى , دكتر آذرتاش آذرنوش و دكترسيدمرتضى آية اللّه زاده شيرازى استادان دانشگاه تهران بهره برده ام .اسـتـاد فـرزانـه دانـشـگـاه مشهد آقاى كاظم مديرشانه چى نيز بارها سخاوتمندانه كتابهايى را از كتابخانه شخصى خود در اختيار نگارنده گذاشتند خدمتگزار دين و دانش استاد على اكبر غفارى هـم در آغـاز راه نـكته هايى راگوشزد كردند دانشور گرامى آقاى رضا استادى هم مرا به يكى دو مـقـاله دراين موضوع رهنمون ساختند ازهمه اين بزرگواران به خاطر اين محبتها سپاسگزارم و بـرايـشـان كـاميابى و عمر بلند آرزو مى كنم فرزندم مصطفى هم ـ كه دانش آموز دوره راهنمايى اسـت ـ در تـصحيح و مقابله نسخه تايپى با نسخه دستنويس باشكيبايى پدر را يارى داد از خداوند بزرگ خواستارم كه وى را در دوسرا خوشبخت گرداند.در پـايان بر خود فرض مى داند از مديران نيكدل مركز انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم كه اين اثر ناچيز رادر رديف سلسله انتشارات آن مؤسسه قرار دادند, صميمانه سپاسگزارى كند توفيق هـرچـه بـيـشتر آنان را دررسيدن به اهداف فرهنگى والايى كه پيشه ساخته اند, از خداوند بزرگ خواستار است بمنه و كرمه .آبان ماه 1375 خورشيدى .دكتر سيد كاظم طباطبايى .استاديار دانشگاه فردوسى مشهد.بخش اول .
مفهوم مسند.
اشاره .مـسند از مصدر اسناد و اسناد از ماده ((سند )) است از آنجا كه از اين خانواده واژه هايى چون سند, اسـنـاد,اسـنـد, مسند, مسند و نزد حديث پژوهان عموما و دراين نوشتار خصوصا كاربردى فراوان دارد, پيش از هر چيز لازم به نظر مى رسد معانى اين واژه ها به دقت مورد بررسى قرار گيرد.1- سند.
الف ـ معناى لغوى سند:.
((سـند )) (جمع آن اسناد و جمع جمع آن اسانيد) به معناى دامنه و نشيب و سرازيرى كوه , زمين بـلـند كه روياروى شخص باشد, تكيه گاه و آنچه بدان پشت نهند از قبيل ديوار و غيره , دستاويز و نوشته اى كه بدان اختيار شغل و ملكى را به كسى دهند, به كار مى رود.((سند يسند سنودا الى الشئ )) يعنى : پشت بر آن چيز نهاد و بدان تكيه و اعتماد كرد ((استند )) و ((تساند ))نيز به همين معناست و ((اسند )) هم گاه به همين معنا و گاه صورت متعدى آن است از هـمـيـن جامجازاگفته مى شود: ((فلان سند )) يعنى فلان كس تكيه گاه و محل اعتماد باشد ((2 )).واژه ((سـنـد )) بـه مـعـنـاى اخـير در متون دينى بسيار به كار رفته است از جمله در نهج البلاغه مـى خـوانـيم :((فمن شواهد خل قه خلق السموات موطدات بلاعمد, قائمات بلاسند )) يعنى : ((از نـشـانه هاى آفرينش او خلقت آسمانهاست كه بى ستونها پابرجاست و بى تكيه گاه برپاست )) ((3 )) هـمچنين در بخشى ازدعايى كه امام هادى (ع ) به يكى از يارانش آموخته , آمده است : (( يا رجائى والمعتمد ويا كهفى والسند )) ((4 )) يعنى : ((اى اميد و تكيه گاه من واى پناهگاه و دستاويز من )).همچنين ((سند واسند فى الجبل )), يعنى : بركوه برآمد, و ((سند )) يعنى بالارفتن مردمان بر كوه چنانكه درحديث احد آمده است : ((رايت النسا يسندن فى الجبل )) ((5 )) يعنى : ((زنان را ديدم كه بركوه بالامى رفتند.