معارف اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف اسلامی - جلد 2

محمد سعیدی مهر، امیر دیوانی، علیرضا امینی، محسن جوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كشف و شهود كه معمولا بر اثر رياضت نفس براى برخى ممكن مى گردد، برخلاف وحى، از انسان شروع مى شود. انسان اگر توجّه خود را از بيرون، معطوف به درون كند و مدّتى نفسِ سركش را رياضت دهد، حقايقى را در عمق جان خود مى يابد كه ديگران از آن بى بهره اند. وى اين حقايق را از كسى دريافت نمى كند، بلكه رياضت نفس باعث مى شود تا كدورت هاى نشسته بر دلِ او سترده شود و حقايق پنهان در آن عيان گردد. اما در وحى، پيامبر فقط گيرنده پيام است و خود مخاطبى است كه كسى براى او سخن مى گويد. گويى جبرئيل به او تعليم مى دهد:

... اين سخن به جز وحى اى كه وحى مى شود نيست. آن را [ فرشته ] شديدالقوى به او فرا آموخت. (1) پيامبران به وضوح در مى يابند كه كسى سخنى به آنان مى آموزد و در بسيارى از اوقاتْ معلّم خود را كه فرشته اى از فرشتگان الهى (جبرئيل) است، مى بينند; اما در كشف و شهود چنين حالتى به صاحب كشف دست نمى دهد.

همين دريافت زلال است كه آن را از هرگونه اختلاط با كلام بشرى ايمن مى كند. وحى بر خلاف تصورى كه متأسفانه امروز در برخى از فرقه هاى مسيحيت ديده مى شود ـ كه آن را با تجربه دينى ديگران قياس كرده مى گويند: كتاب مقدس تعبير و تفسير امورى است كه عيسى(عليه السلام) در كشف و شهود خوديافته است ـ از هرگونه دخالت ذهن پيامبر در بيان آن، خالى است. شايد دليل اين كه در قرآن كريم بيش از سيصدبار خطاب به پيامبر بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله) از واژه «قُل» يعنى «بازگو» استفاده شده است، اين نكته باشد كه نقش پيامبر در ابلاغ وحى فقط تكرار بى كم و كاست پيام الهى است و از اين كه كوچك ترين تغييرى در آن بدهد، سخت بيم داده شده است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) به اين مسؤوليت بزرگ خود واقف بود و از اين رو هنگام گرفتن وحى بى درنگ به قرائت آن مى پرداخت، تا مبادا حرفى از آن از خاطرش برود; اما خداوند به او اطمينان داد:

پس بلند مرتبه است خدا، فرمانرواى برحق. و در [ خواندن ] قرآن، پيش از آن كه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.» (2) از همين رو است كه پيامبران از ميان كسانى انتخاب مى شدند كه شهرتى به دانشورى و علم نداشته و گاه خواندن و نوشتن نيز نمى دانستند; تا اين شبهه بر ذهن آدميان هجوم نياورد كه گفته هاى آنان، حاصل دريافت شهودى است كه با بيانى عصرى و برگرفته از فرهنگ زمانه آميخته است:

و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى خواندى و با دست [ راست ] خود [ كتابى ] نمى نوشتى، وگرنه باطل انديشان قطعاً به شك مى افتادند. (3) وحى الهى به همان صورتى كه بر پيامبر القا شده در اختيار مردم قرار گرفته است و خداوند براى زدودن شبهه از ذهن انسان ها درباره پيامبر خود چنين مى گويد:

[ پيام ] فرود آمده اى است از جانب پروردگار جهانيان، و اگر [ پيامبر ] پاره اى گفته ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى گرفتيم، سپس رگ قلبش را پاره مى كرديم و هيچ يك از شما مانع از [ عذاب ] او نمى شد. (4) معناى آيه آن نيست كه احتمال دستكارى پيامبر در متن وحى وجود داشت و خداوند با تهديد او به كيفرى سخت مانع از آن شد! چنين فهمى از آيه نشان گر عدم آشنايى با قواعد زبان است. مفهوم آيه تأكيد بر اهمّيّت حفظ متن وحى از هرگونه تغيير و دگرگونى است; چنان كه مثلا گاهى شما مى گوييد: «حتى اگر پدرم بگويد، اين كار را انجام نمى دهم.» اين گونه سخن گفتن بيش تر براى بيان اهميت كارى است، نه اين كه بهواقع احتمال چنين درخواستى از سوى پدر شما وجود دارد. خداوند هم مى فرمايد صيانت وحى، چنان حياتى است كه اگر عزيزترين افراد (پيامبر اسلام) هم به فرض محال در آن تصرّف كند، چنين كيفرى مى دهم، تا چه رسد به ديگران.

خلاصه، وحى نوعى شعور غيرعادى است كه در چارچوب تحليل طبيعى نمى گنجد و تنها به خواست خداوند و اذن او صورت مى گيرد. همين غيرعادى بودن آن است كه پذيرش آن را براى عده اى سخت و دشوار كرده است و آنان به حق، طالب دليلى بر صدق ادعاى حاملان وحى اند و خداوند تقاضاى ايشان را از طريق معجزه برمى آورد.

/ 147