معارف اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف اسلامی - جلد 2

محمد سعیدی مهر، امیر دیوانی، علیرضا امینی، محسن جوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بايد ديد پاسخ هيك به اشكال ناسازگارى اعتقادات اديان تا چه اندازه از حقيقت بهره دارد.

يك. بايد اذعان كرد كه برداشت عموم مؤمنان آن است كه اعتقادات دينى بازنمون حقيقت است; يعنى اگر مسيحى مى گويد كه خداوند در قالب عيسى درآمده است، حقيقتاً و واقعاً چنين مى بيند. نيز اگر مسلمانى تجسد خداوند را برنمى تابد، او نيز حقيقتاً و در واقع چنين مى يابد. پس تحليل هيك و كثرت گرايان برخلاف فهم عرفى مؤمنان است.

دو. اگرچه ذات رُبوبى در دسترس فهم ما نيست، انسان مى تواند شناخت درست و مطابق با واقعى از خالق خود به دست آورد; بهويژه آن كه آن معرفت را در آينه وحى باز جويد.

تمثيلى كه جان هيك آورده است، خطا است. اگر بخواهيم به تمثيل روى آوريم، بهتر است بگوييم برخورد انسان با غيب مثل برخورد انسان هاى بينا، اما در تاريكى، با فيلى است كه هرگز نديده اند. اگر شمعى در دستان بيننده قرار گيرد، او تصوير روشنى از فيل خواهد داشت. اشكال هيك در آن است كه گمان برده است كه انسان محكوم است همواره به خطا درباره خداوند بينديشد; اما چون اين خطا عام است، پس حقيقت همان است! اين اشكال ناشى از آن است كه كسانى مانند هيك مى كوشند تا تجربه دينى انسان معمولى را مبناى اعتقادات او قرار دهند و نقش معرفت بخشى وحى را ناديده بگيرند. واقعيت اين است كه وحى، همان شمعى است در دست ما انسان ها براى شناخت غيب.

در كف هر يك اگر شمعى بُدى اختلاف از گفتشان بيرون شدى چشمِ حس همچون كف دست است و بس نيست كف را بر همه ىْ او دسترس چشم دريا ديگر است و كفْ دگر كف بِهِل، و ز ديده دريا نگر بنابراين نمى توان به بهانه عدم امكان شناخت خداوند، هر عقيده اى را به صرف اين كه مربوط به يك دين و آيين است پذيرفت. در آن صورت چرا نگوييم كه بت پرستان هم مى خواستند خداوند را توصيف كنند; ولى به دليل شرايط فرهنگى خود، خدا را در قالب سنگ و... متجسّد يافتند.

جان كلام آن كه عنصر حقانيت در اعتقادات دينى بسيار مهم است و چنانكه گفتيم فقط اعتقاد حق است كه مى تواند گذرگاه رهايى از خودپرستى شود و هرگاه بر مبناى اعتقاد باطلى بخواهيم از خود محورى درآييم در واقع گرفتار تدليس نفس شده و از جلوه اى از خودمحورى رها مى شويم اما در دام جلوه اى ديگر از نفس گرفتار مى شويم.

سه. اين سخن كه اعتقاداتْ نقش مقدّمى دارند نبايد به معناى آن تلقّى شود كه آنها جزء سعادت آدمى نيستند; زيرا ركن اصلى سعادت آدمى توحيد است و انسان، حتى اگر بر فرض مى توانست بدون اعتقادِ توحيدى متحوّل شود، اين تحوّل سعادت بخش نبود.

/ 147