بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مى كردند، در باطن امر تا مى توانستند در تضعيف موقعيت اجتماعى آنها مى كوشيدند و آنها را در هيچ شغل حسّاس مداخله نمى دادند و طبعاً يك زندگى بى امتياز و تعيّن، همرنگ زندگى عامه براى آنها تعيين مى شد و كم كم امتياز اهل بيت را نيز از دستشان گرفتند.از سوى ديگر، روز به روز بر احترام صحابه مى افزودند و اخلاصى كه مردم طبعاً به ياران پيغمبرشان داشتند، مضاعف مى شد و مردم در فرا گرفتن حديث از آنها، به عنوان علوم قرآن، تشويق مى شدند.و البته صحابه نيز در نشر معارفى كه از مشافهه پيغمبر اكرم به دست آورده بودند، فروگذار نمى كردند. ولى قدر مسلم اين است كه روح تحقيق علمى در آنها نبوده و حالت بحث انتقادى در ميانشان وجود نداشت. تأليف و كتابت در ميانشان ممنوع و قدغن بود و در شعاع كلمه «حسبنا كتاب الله» خود را از هر كتاب علمى مستغنى مى دانستند.صحابه به نشر حديث پرداختند و مصدر تعليم و تربيت قرار گرفته و علم حديث را به اوج عزت و مرغوبيت رسانيدند. چنان كه بسيار اتفاق افتاد كه مردم براى درك يك نفر صحابى يا اخذ يك حديث، راه هاى دراز طى كرده و هفته ها و ماه ها رنج غربت را بر خود هموار مى كردند.ولى چنان كه تذكر داديم، نبودن روح تحقيق در عامه صحابه از يك طرف و ممنوع بودن بحث و انتقاد در معارف دينى از يك طرف و قدغن نمودن مقام خلافت از كتابت و تأليف از طرف ديگر و پيدا شدن عده قابل توجهى از ظاهرالاسلام هاى اسرائيلى كه اخبار و معارف انبياى سلف را آن طور كه دلشان مى خواست، نقل مى كردند، از طرف ديگر، و اقبال بيرون از حدّ و اندازه عموم مسلمين به حديث و محدثين، جمعى از جاه طلبان و سودپرستان را براى كسب امتيازات اجتماعى تطميع نموده و وادار مى كرد كه از هر مصدرى باشد و به هر مفهومى باشد حديث تهيه كنند; يا طبق تمايلات و مقاصد سران امور و متنفذين وقت، حديث جعل كرده و بازارى گرم كنند. اين ها عواملى بودند كه دست به دست داده و حديث را از ارزش واقعى انداختند; زيرا:اولا: يك رشته احاديث مجعول يا ضعيف، جزء احاديث مقبول شمرده شد و خرافات بسيارى داخل معارف اسلامى گرديد. اين گونه احاديث در ابواب مختلف يافت مى شود; بهويژه در بخش تفسير و بخش تواريخ انبيا و امت هاى گذشته و بخش غزوات و وقايع صدر اسلام. و راستى داستان ها و مطالبى در ميان احاديث پيدا مى شود كه هيچ عقل سليمى نمى تواند بپذيرد.پيغمبر اسلام پيش بينى كرده بود كه به زودى اين گرفتارى دامنگير عالم اسلام خواهد شد و لذا دستور داده بود كه احاديثى را كه از وى نقل مى شود، به كتاب عرضه داشته و پس از آن بپذيرند. ولى غوغايى كه پيشرفت حيرت آور علم حديث در محيط اسلامى برپا كرده بود، هرگز اجازه اجراى چنين دستورى را نمى داد. با اين همه نقل يك حديث هر دعوايى را به اثبات مى رساند و هر موضوع اگرچه خرافى بود با دلالت يك خبر جزء حقايق محسوب مى شود.قرن ها وضع اين طور بود تا بالاخره در اثر عكس العملى كه داشت، حديث پيش افراد مسلمان ارزش و اعتبار خود را از دست داد.ثانياً: در اثر ممنوع بودن كتابت و تأليف، كميت قابل توجهى از حديث به دست فراموشى سپرده شد و مقدار زيادى را نيز كه موافق اميال حكومت هاى وقت نبود، محدثين از ترس جان پنهان نموده و از افشا و نشر آنها خوددارى كردند و به اين ترتيب از ميان رفت.ثالثاً: بسيار شگفت آور است، اين همه تظاهر كه در صدر اسلام به نفع دين مى شده و اين همه ترويج كه از اصول و فروع اسلام و پيشرفت عجيب و موقعيت مهمى كه علم حديث داشته، و اين همه صحابه كه تا حدود دوازده هزار نفر از آنها به ضبط درآمده و هيچ مانعى پيش پاى خود نداشته و تقريباً يك قرن سرگرم خدمات دينى بودند، احاديث و رواياتى كه از آنان به يادگار مانده از چند صد روايت فقهى تجاوز نمى كند و روى هم رفته از هر صد صحابى چهار يا پنج حديث بيشتر در دست نيست.كمى احاديث و مدارك فقهى و ابهام ادله استنباط، اثر نزديكى كه بخشيد اين بود كه فتاوا و آراى مختلف متناقض زيادى در ميان فقها پيدا شد و به فاصله كمى مسأله عمل به قياس و استحسان پيش آمده، رواج يافت.پيدايش اين دو طريقه به واسطه كمبود محسوس وسايل استنباط، طبيعى و ضرورى مى نمود.پس از چندى براى جلوگيرى از هرج و مرجى كه افكار فقهى به وجود آورده بود، به فتاوا و آراى چهار نفر از فقها ( مالكى ، شافعى ، ابو حنيفه و احمد بن حنبل ) اجماع كردند و در نتيجه بحث و انتقاد علمى جاى خود را به جمود و خمود داده و اجتهاد به تقليد بى چون و چرا مبدل گرديد و تا عصر كنونى، نظر آزاد در يك مسأله فقهى بدعت شمرده مى شد. (1) 1. ظهور شيعه ، مجموعه مصاحبه پروفسور هانرى كربن با استاد علامه طباطبايى، ص 20 ـ 27 با تلخيص.