اهل سنت و مسأله نصب امام يا خليفه
از نظر اهل سنت، مسأله خلافت داراى چنان اهميتى كه نياز به بيان دين و پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشته باشد، نيست. آنان گاه به اين گفتار منصوب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز استناد مى كنند كه فرمود:«انتم اعلم بشؤون دنياكم; شما در مورد امور دنيايى خود از آگاهى بيشترى برخورداريد.» برخى نيز گفته اند كه عدم بيان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از آن رو است كه وى آن را به صاحب نظران واگذار كرده است; (1) نه آن كه در اين مسأله اهمالى صورت گرفته باشد. گروهى نيز بر اين باورند كه چون حكومت در زمان هاى مختلف شكل هاى گوناگونى مى پذيرد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) صلاح امت خود را در اين ديده است كه امر حكومت را به مردم واگذارَد; تا مطابقِ مقتضياتِ زمان خود، نظامى سازگار با روحيات و وضعيت اجتماعى خود برگزينند. (2) اهمالِ امر امامت و يا واگذارى آن به امت كه از طرف اهل سنت بيان شده است با ضرورت هاى برخاسته از واقعيت هاى اجتماعى آن عصر چندان سازگار نيست. عمق روحيّات قبيله گرايى و تعصبات قومى حاكم، و توطئه هايى كه از ناحيه دشمنان خارجى و ابرقدرت هاى آن عصر، دولت نوپاى جامعه اسلامى را تهديد مى كرد و نيز تحركات قبايل عرب، ظهور مدّعيان دروغين، گسترش حركت هاى ارتدادآميز و مسائلى از اين قبيل، نظريه اهمال نص را به شدت تضعيف مى كند.چگونه ممكن است در چنين شرايط حساسى كه تثبيت حكومتِ نوپاى اسلام، نيازمند رهبرى مقتدر و مورد قبولِ پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) است، امر حكومت در گرداب اختلافات قومى و تعصبات قبيله اى و كشمكش هاى فرقه اى رها شود؟! آرى، اگرروش انتخاب امر مرسومى در آن عصر بود، مى توان پذيرفت كه مسأله قدرت حاكم، چنان نهادينه و قانونمند بوده است كه مردم به طور طبيعى به وظيفه خود عمل مى كردند و از اين ناحيه خطرى جامعه اسلامى را تهديد نمى كرده است; اما با اندك تأملى در واقعيت هاى تاريخى آن دوران و نوع روابط اجتماعى موجود در آن عصر، روشن مى شود كه شيوه انتخاب اساساً معهود و معمول نبوده است و نوعِ به حكومت رسيدن سه خليفه اول نيز اين سخن را آشكارتر مى كند.1. تفتازانى، شرح مقاصد ، ج 5، ص 263.2. محمد سليم العوا، النظام السياسى للدولة الاسلاميه ، ص 66 ـ 67.