ب. ضرورت نبوّت از منظر حكيمان
حكمت و فلسفه اسلامى، اگرچه ريشه در حكمت قرآنى و سنّت اسلامى و بهويژه سخنان حضرت على(عليه السلام)دارد، بى ترديد نظم و نسق گيرى آن به مثابه يك علم، محصول آشنايى دانشوران مسلمان با انديشه هاى يونانى است، كه از رهگذر ترجمه آثار آنها در قرن دوم و سوم هجرى صورت گرفت. در بستر تمدّن اسلامى حكيمان بزرگى ظهور كردند كه از برجسته ترين آنها فارابى، ابن سينا و شيخ اشراق و در دوره اخير صدرالدين شيرازى معروف به ملاصدرا است. حكمت اسلامى علاوه بر بحث از موضوع هاى متداول و رايج فلسفه يونان، به بحث و بررسى برخى از موضوع هايى كه حكيمان يونان چندان سخنى درباب آنها نداشتند، پرداخت. از مهم ترينِ آنها بحث معاد و نبوّت است. اگرچه جهت بحث فلسفى نبوّت بيشتر معطوف به تحليل وحى است، از بررسى لزوم ارسال انبيا به مثابه حاملان وحى الهى غفلت نشده است. راهى كه به برهان هدايت عامّه موسوم است، ميراث حكيمان مسلمان در اين باب است. (3) دراين قسمت تقريرى از اين برهان ارائه مى شود:الف. چشم خود را به هر سويى از گستره بى كران خلقت الهى بگشاييد، علاوه بر نظم و سامان، نوعى هدايت و راهنمايى آشكار و پنهان را در جاى جاى آن مى بينيد. نظم يك موجود، اشاره به هماهنگى اعضاى آن و عدم تضاد و تعارض بخش هاى مختلف سازنده اش دارد; اما هدايت آن به معناى اين است كه خداوند همان موجود هماهنگ و منظم را به سوى مقصدى روان كرده است. خدا موجودات امكانى را خلق نكرده تا رهايشان سازد، بلكه افزون بر نظم و هماهنگى موجود در آنها، نوعى هدايت و راهنمايى مناسب با خلقت آنها نيز تدارك ديده است; تا بدان وسيله رهسپار مقصدى معلوم باشند:پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه در خور او است داده، سپس آن را هدايت فرموده است. (4)1. برخى از متكلّمان به منشأ تفاوت اعمال نيكو و زشت اشاره كرده و معتقدند كه اساس تفاوت آنها تأثيرى است كه در زندگى آدمى دارند: اعمال نيكو مايه سعادت و اعمال زشت موجب شقاوت آدمى است.2. اينك در فلسفه اخلاق، بين مفاهيم ارزشى مانند حسن و قبح، با مفاهيم الزامى مثل بايد و نبايد، فرق مى گذارند و اين موضوعى است كه قرن ها در كلام اسلامى وجود داشته است.3. رك: سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان ، ج 2، ص 147، ذيل آيه 213 سوره بقره. همچنين: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، نبوت ، ص 398.4. سوره طه، آيه 5 .